اندیشه های تمدن ساز

باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست. رهبر معظم انقلاب

اندیشه های تمدن ساز

باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست. رهبر معظم انقلاب

جنبش letter4u

Reba.ir

اندیشه های تمدن ساز

من با اطمینان کامل می‏گویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده‏ ی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
نشانه‏ ی این وعده ی تخلف‏ ناپذیر در اولین و مهم‏ترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوازه ی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشه ی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد.
پیام رهبری به کنگره عظیم حج - 17/09/1387

کانال ما در سروش:
http://sapp.ir/tamadonsazan

۱۴۲ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

۱۲خرداد

مهدی

یک عمر تو زخم های ما را بستی

هر روز کشیدی به سر ما دستی

شعبان که به نیمه می رسد، آقا جان!

ما تازه به یادمان می آید هستی

م. هوشیار
۰۶خرداد

175 غواص شهید

حسینی است، ابالفضلی است غیرت ما
به خواب نیز نبیند یزید ذلت ما

مقدّر است که در این جهاد پیروزیم
قسم به خون رضایی­ نژاد پیروزیم

قسم به تک تک آلاله­ های این گلشن
علی محمدی و شهریاری و روشن

به تشنه­ کامی عباس­ هایمان سوگند
به دست بسته­ ی غواص­ هایمان سوگند

در این مجاهده کوتاه آمدن هرگز
و با یزید زمان راه آمدن هرگز

بگو به هرکه در این معرکه کم آورده است
بگو که بیرق خود را نمی­ نهیم از دست

اگر خدای نکرده هوای آن دارید
که باز بهر ولی جام زهر پیش­ آرید

فقط نه جام شما را به قهر می­ شکنیم
که دست ساقی هر جام زهر می­ شکنیم

م. هوشیار
۱۵ارديبهشت

 

آقانورالدین

کیست این سیّد فرزانه که فخر زمن است - به زمانش به یقین ، مثل اویس قرن است

به اراک است مربّی و نجف را شاگرد - به ولادتگه خود همچو عقیق یمن است

سر به پا نور بُدی تا که شدی «نورالدّین» - اسم با رسم هماهنگ در این جان و تن است

نور دین بود و ز تاریکی دنیا آزاد - با عمل گفت که ختم همه دنیا کفن است

م. هوشیار
۱۳ارديبهشت

علی محمد مودب

"به غیر سجده، نصیبم ز خاک چیزی نیست" عنوان مثنوی خواندنی وتازه ای از علی محمد مودب است که بی ارتباط با موضوعات سیاسی و اجتماعی روز نیست. این مثنوی را در زیر می خوانید:

نحوه حرکت هر یک از گروهان های غواصی در اروندرود در والفجر هشت به صورت سه ستون با فاصله های ده متری از یکدیگر بود که برای جلوگیری از پراکندگی با رشته طنابی به هم متصل بودند.  و این طناب حکایتها دارد زخمی ها که می دیدند که نمی توانند ادامه بدهند و وجودشان باعث توقف حرکت است، صحنه ای عجیب را به نمایش می گذارند! آرام طناب را رها می کردند و خودشان را به امواج اروند می سپردند و می رفتند.

 

 به غیر سجده، نصیبم ز خاک چیزی نیست

مثنوی تازه ای از علی محمد مودب

 

سکوت وارم و دانی که حرف­ها دارم
بسا حکایت ناگفته با شما دارم

م. هوشیار
۰۸ارديبهشت

دلواپسیم

شعر: ما چرا دلواپسیم؟

شاعر: رحمان زارع

 

گفته بودی ما چرا دلواپسیم؟
از کدامین ماجرا دلواپسیم؟

گاهی از آن نامه های بی سلام
گاهی از خواب شما دلواپسیم

گاهی از تکرار تلخ جام زهر
گه ز دود فتنه ها دلواپسیم

م. هوشیار
۰۵فروردين

دانش ثریا

ما مردای دبستانیم… امیدایی که در سر داشت
پریدن یادمون داده همونکه ما رو باور داشت


روایت میگه دانش تو ثریا هم اگه باشه
بهش میرسه ایرونی،فقط کافیه که پاشه

م. هوشیار
۰۲فروردين

ای روشنایی سحر فاطمیه ام

بهار فاطمی

منی که روز و شب از اشک، چاره می نوشم

دلم گرفت، از این روزهای خاموشم

فراغتی که فراق تو را زپی دارد

هزار مرتبه سنگین تر است بر دوشم

بهار می رسد از راه آن زمانی که

رسد ز کعبه انالمهدی تو بر گوشم

سیاهی دلم از تو اگرچه دورم کرد

میان روضه ولی با تو زود می جوشم

م. هوشیار
۰۱فروردين

تقارن عید نوروز با فاطمیه

شیــعیان عید آمده، آغاز شد سالی دِگر
می‌دهم از هفت سینِ سفره ی زهرا خبر

سین اوّل، سینِ سُفره، سُفره ای ازجنس غم
در کنارش مادری بنشسته چون با قدِّ خَم

سین دوم، در میانِ کوچه ها، سیلی شده
رنگِ رُخـــــــسارِگُلِ مولا علی نیلی شده

م. هوشیار
۲۹اسفند

الا مسافر صحرا خدا کند که بیایی
امید غائب زهرا، خدا کند که بیایی
کنون که دل شده پر خون برای خاطر مجنون
تو ای حقیقت لیلا، خدا کند که بیایی
برای اینکه ببینم پس از غیاب هزاره
مزار مخفی زهرا، خدا کند که بیایی

م. هوشیار
۱۶اسفند

شعر زیبای احمد بابایی در وصف حضرت زهرا

شعر زیبایی از احمد بابایی در وصف حضرت زهرا (س) منتشر می شود.

احمد بابایی

هفتاد و دو آئینه در دستان زهراست
آری… شهادت، سفره ی احسانِ زهراست

بدمستی آئینه ها، خوشنامی ماست
یک جلوه اش «بیداریِ اسلامی» ماست

بر غیرِ زهرا از ازل گفتیم تا «نه»
ترس از «خدا» داریم و ترس از «کدخدا» ، نه!

م. هوشیار
۲۶بهمن

این کهکشان... / محمدکاظم کاظمی

پرچم ایران

این کهکشان کشاله ای از رد پای ماست
وقتی که می رویم و جهان در قفای ماست

ما ادعای رفتن این گونه کرده ایم
صحرای پشت سر سند ادعای ماست

بیم از هراسناکی جنگل مبادمان
جنگل غذای آتش و آتش غذای ماست 

م. هوشیار
۱۷بهمن

مادر شهید

در خیالات خودم در زیربارانی که نیست

می رسم باتو به خانه٬ از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم خستگی در می کنی

چای می ریزم برایت٬ توی فنجانی که نیست

بازمی خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟

باز می خندم که خیلی٬ گرچه می دانی که نیست

م. هوشیار
۱۳بهمن
شهید رجایی
مقتل

پیش از این جنگ و جنوبی بود و نیست

عشق را دریای خونی بود و نیست

پیش از این می شد خدایی گشت و رفت

مبتلا شد، کربلایی گشت و رفت

پیش از این می شد ، بسیجی وار بود

می شد از عشق خدا سرشار بود

م. هوشیار
۰۲بهمن

مناجات

یارب اگر نگذری از جرم و گناهم چه کنم؟
ندهی گر به در خویش پناهم چه کنم؟
گر بـرانی و نخواهـی و کنی نومیدم
به که روی آرم و حاجت ز که خواهم چه کنم؟
گر ببخشی گنهـم، شرم مرا آب کند
ور نبخشی تو بدین روی سیاهم چه کنم؟

م. هوشیار
۱۱دی

نان به نرخ روز

من به نرخ روز تازیانه می خورم!

من به نرخ روز سهم خویش را از این تورم و ورم گرفته ام ولی

من به نرخ روز زندگی نمی کنم!

من خدای را به نرخ روز بندگی نمی کنم!

من به نرخ روز

نان که هیچ

آب هم نمی خورم!

م. هوشیار
۱۰دی

امام حسن عسگری

تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند

مهدی رسیده و به برت گریه می کند

خاکی شده است موی سرت ؛ گریه می کند

این ظرف آب بر جگرت گریه می کند

بر روی دامن پسرت دست و پا مزن

اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن

م. هوشیار
۰۵دی

برف و انتظار

بستیم به روی عشق، درهامان را
چیدیم به دست خویش پرهامان را
او آمده ما خبر نداریم، ای کاش
از برف درآوریم سرهامان را

م. هوشیار
۰۳دی

iran

دوباره پرشده از عطر گیسویت شبستانم

دوباره عطر گیسویت، چقدر امشب پریشانم

کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن

به قدری که نفس تازه کنم خیلی نمی مانم

کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید

درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم

رها بی شیله پیله روستایی ساده ی ساده

دوبیتی های "باباطاهرم" عریان عریانم

شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد

صدای حمله ی چنگیز خان آمد... نمی دانم _

چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون دیدم

 درآتش خانه ام می سوخت گفتم آه ... دیوانم

چنان باخاک یکسان کرد از تبریز تا بم را

زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم...

م. هوشیار
۰۱دی

بقیع

کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
یک فراخوان کمک؛ طرح احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
جایزه؛ فرشچیان قطعه زیبای عقیق
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
کارگران مشغولند ؛ طرح احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع
چند روز مانده به اتمام ضریح

م. هوشیار
۲۱آذر

اربعین

یک اربعین برای تو حیران شدم حسین

مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

با چند قطره اشک دل من سبک نشد

ابری شدم به پای تو باران شدم حسین

زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد

در اول بهار زمستان شدم حسین

کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر

قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین

م. هوشیار