با توام ای دشت بی پایان سوار ما چه شد
یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد
آشنای «لافتی الا علی» اینک کجاست؟
صاحب «لا سیف الا ذوالفقار» ما چه شد؟
در دیار ما که هر کالا، به هر جا، درهم است،
خوب و بد، معیوب و سالم، زشت و زیبا، درهم است
گر خریداری کند کالای خوب از بد جدا
با تشر گوید فروشنده که آقا درهم است!
میرسد روزی که بی چون و چرا می بینمت
میرسد روزی که ای شاه وفا می بینمت
عامل وصل من و تو ذوق بارانی بود
میرسد روزی که با حال بکا می بینمت
تا بیایی منم ای دوست ترا چشم به راه
به امید گل رویت همه جا چشم به راه
بیش از این ای گل گلزار محبت مگذار
عاشقان سر کویت همه جا چشم به راه
ای نسیم سحری تا زتو جانی گیرند
گل جدا، لاله جدا، سبزه جدا چشم به راه
حالا بیا که آمدنت آرزوی ماست
بغض هزار جمعه میان گلوی ماست
شرمنده ایم اینهمه یادت نبوده ایم
عکست غروب جمعه فقط روبه روی ماست
ما فکر میکنیم که او گم شده ولی
هر لحظه لحظه اوست که در جستجوی ماست
شعر پرطرفدار برقعی
عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظهء باران نرسیده است؟
غفلـت از یـــار گرفتـــار شـــدن هم دارد / از شما دور شدن ، زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد، محلش ندهند / عبد آلوده شده خوار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت / چشم بیمار شده تار شدن هم دارد