بی ناخدا بدان به خدایی نمی رسیم
یک عمر صرف مدرسه و درس شد ولی
بی گریه بر حسین به جایی نمی رسیم
بعضیها از روی دشمنی، انقلابی را بد معنا میکنند، اما؛
امروز ما از سردار ملی و سالار ملی ـ ستارخان و باقرخان ـ میشنویم که برای استقلال و عزت وطن و آب و خاکشان مبارزه کردند. اینها مشروطهخواه بودند و با استبداد داخلی میجنگیدند. همان موقع وقتی دیدند انگلیسها در مشروطه نفوذ کردهاند و آنها هم دارند دم از مشروطه میزنند، در عین مبارزه با استبداد، با انگلیسها هم مقابله میکردند، چون عزّت ایران را میخواستند. در آن گیر و دار که این خطر وجود داشت که از طرف انگلیسها حذف شوند، از طرف کنسولگری روسیه برای ستارخان پیغام آمد که اگر به کنسولگری روسیه پناه بیاوری، ما از تو دفاع میکنیم و او آن جمله معروف را گفت که من زیر بیرق اباالفضل(ع) هستم، بیرق روسیه را نمیخواهم.
به نقل از پرتال بسیج دانش آموزی کشور: انتقادی تند و تیز از سطحینگری بعضی از حزباللهیها روی منبر. این، مهمترین بخش از یکی از سخنرانی های محرم امسال روحانی مشهور در دانشگاه امام صادق (ع) بود. حجت الاسلام «علیرضا پناهیان» که چند سالی میشود با سخنرانیهای موضوعیاش در هیأت «میثاق با شهدا» مراسم دهه اول محرم دانشگاه امام صادق (ع) را به یکی از جذابترین و پرطرفدارترین مراسم مذهبی در تهران تبدیل کرده، در بخشی از سخنرانی شب چهارم محرم خود در این دانشگاه که با موضوع کلی «راز لذت بندگی و دوری از رنج زندگی» ضمن برشمردن ضعفهای نظام تعلیم و تربیت در مدارس، از سطحینگری بعضی از حزباللهیها و بسیجیان در پرداختن به موضوعات فرعی چون «بیحجابی» و «کنسرتها» و فراموش کردن مسائل اصلی، به شدت انتقاد کرد.
شیر باشیم نه روباه
برو شیر درنده باش، ای دغل *** مینداز خود را چو روباه شل
چنان سعی کن کز تو ماند چو شیر *** چه باشی چو روبه به وامانده سیر؟
بخور تا توانی به بازوی خویش *** که سعیت بود در ترازوی خویش
نامه 69 نهجالبلاغه، نامه امیرالمؤمنین به حارث همدانی است. حارث همدانی یکی از بهترین یاران امیرالمؤمنین(ع) بود. در حالات او هست که هم فقیه است و هم صحابه خاص امیرالمؤمنان است. از قبیله همدان است. همدان طایفهای در یمن است. امیرالمؤمنین (ع) مدتی از طرف پیغمبر در یمن مشغول تبلیغ بودند. لذا خیلی علاقمندان حضرت آنجا فراوان بودند. مرحوم سماوی در کتاب ابصار العین مینویسد، چهارده نفر از همدانیها در کربلا به شهادت رسیدند. این نامه یکی از نامههای پرمایه نسبت به مسائل اخلاقی است. چرا حضرت به حارث نامه نوشتند؟ امیرالمؤمنین در حقیقت میخواست تکریم اصحابش را بکند. این نامه برای همه است. ولی به نام حارث همدانی است که این نامه به نام او بماند. مثلاً دعای کمیل، این دعا که برای کمیل نیست. امیرالمؤمنین چرا به کمیل یاد دادند؟ خواستند این دعا به نام این شهید بزرگوار همیشه جاودانه بماند. نامه سلمان فارسی، نامه 31 به امام حسن، خواستند تجلیل کنند.
20 عوامل محبت در احادیث اسلامى
مردى نزد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) آمد و از حضرت سؤالاتى کرد از جمله پرسید: چه کنم تا مردم مرا دوست بدارند، حضرت فرمود: به مردم نیکى کن و چشم به داشته آنها نداشته باش و به آن طمع مکن تا تو را دوست بدارند.
1 - ایمان محور محبت
قَالَ الصَّادِقُ (ع) مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطَی لِلَّهِ فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَ إِیمَانُهُ
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرکس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و به خاطر خدا عطا کند، از کسانى است که ایمانش کامل شده است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر خواستى بدانى در تو خیرى هست، به دلت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا، فرمانبرداران را دوست دارد و از اهل معصیت خدا بدش مى آید، در تو خیرى هست و خداوند تو را دوست دارد. و اگر از اهل اطاعت بدش مى آید و از اهل معصیت خوشنود است، در تو خیرى نیست، و خداوند از تو ناخشنود است، و (بدان) که هر کسى با دوست خود خواهد بود. (یعنى در قیامت دوست با دوست است ).
زینب(س) پیامش این بود که اهداف حسین(ع) را بیان کند نه گریه. تا فرصت هست باید تبلیغ رسالت حسین(ع) را بدست گرفت و فلسفه شهادت حسین را بیان کرد بعد از شهادت حسین(ع) مبارزه با یزید تمام نشد بلکه مسئولیت سنگین تر شد و حفاظت از خون شهدا را باید داشته باشید.
شهید محمد علی خالوشاهان
جنگ تحمیلی آل سعود برای انتقام از اراده ملت یمن است
نصرالله گفت که جنگ تحمیلی عربستان علیه یمن نشانگر کینه و انتقامی است که نظام عربستان علیه یمن در سینه دارد و این میزان از قتل و کشتار و خرابی جنگی برای اهداف سیاسی نیست؛ بلکه کینه واهبی عربستان را نشان میدهد؛ کینهای که میخواهد از اراده ملت یمن انتقام بگیرد.
شـب است امـا نـور چـهلچـراغ هـا و هـیات هـای عــزاداری ،
شـب های پـایـتخـت را آنـقدر روشـن کـرده تـا چـهره هـای آرایش کرده
و مـوهای فـشـن شـده دخـتران بـیش از قـبل دیــده شود.
آزمون کربلا
خاک این عالم به بطنش شمرها دارد هنوز/
جـان ما ، بس آزمونِ کــربـلا دارد هنوز
قرن ها بگذشته از سوگ علی در چاه آب/
چــاه اما لای هر سنگش صدا دارد هنوز
این جهان هرگز دمی خالی نشد از عمرو عاص/
دست او در آستینش نیـــــزه ها دارد هنوز
با توام ای دشت بی پایان سوار ما چه شد
یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد
آشنای «لافتی الا علی» اینک کجاست؟
صاحب «لا سیف الا ذوالفقار» ما چه شد؟
اگر براى پدران شما پیشامدى کند، یا خداى نخواسته کسى نسبت به پدر شما بى احترامى کند، ناراحت مى شوید؛ داد مى زنید؛ در حالى که جلو چشمان شما عهدهاى الهى را مى شکنند، اسلام را هتک مى کنند، صدایتان در نمى آید؛ حتى قلباً ناراحت نمى شوید. اصولًا اگر ناراحتى در کار بود، صدایى بلند مى شد.
وَ اللَّه یَقُولُ: «فلا تَخْشَوُا الناسَ وَ اخْشَوْنِ» و خدا مى فرماید که از آنها نترسید. چه ترسى دارید؟ جز این نیست که شما را زندانى مى کنند؛ بیرون مى کنند؛ مى کشند. اولیاى ما براى اسلام جان دادند؛ شما هم باید براى این امور آماده باشید و قال: «و الْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُروُنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَونَ عَنِ الْمُنْکَرِ ...»
شما که فعلًا قدرت ندارید جلو بدعتهاى حکام را بگیرید و این مفاسد را دفع کنید، اقلًا ساکت ننشینید. تو سر شما مى زنند، داد و فریاد کنید؛ اعتراض کنید. انظلام نکنید. انظلام (تن به ظلم دادن) بدتر از ظلم است. اعتراض کنید؛ انکار کنید؛ تکذیب کنید؛ فریاد بزنید. باید در برابر دستگاه تبلیغات و انتشارات آنها دستگاهى هم این طرف به وجود بیاید تا هر چه به دروغ مى گویند تکذیب کند. بگوید دروغ است؛ بگوید عدالت اسلامى این نیست که آنها ادعا مى کنند. عدل اسلامى که براى خانواده ها و جامعه مسلمین قرار داده شده، همه برنامه اش مضبوط و مدون است که آنها دارند. این مطالب باید گفته شود تا مردم متوجه باشند؛ و نسل آینده سکوت این جماعت را حجت قرار ندهد، و نگوید لابد اعمال و رویه ستمکاران مطابق شرع بوده است و دین مبین اسلام اقتضا مى کرده که ستمگران «اکل سحت»، یعنى حرامخوارى کنند و مال مردم را غارت کنند.
اذ یقول: «لَوْ لا یَنهاهُمُ الرَبّانِیّونَ وَ الْاحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاثْمَ وَ أَکْلِهِمُ السّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَصْنَعُونَ.»
خداوند در این آیه، «ربانیون» و «احبار» را مورد نکوهش قرار مى دهد که چرا آنها، که علماى دینى یهود بوده اند، ستمکاران را از «قول اثم»، یعنى گفتار گناهکارانه که اعم از دروغپردازى و تهمت و تحریف حقایق و امثال آن باشد، و از «اکل سُحت»، یعنى حرامخوارى، نهى نکرده و بازنداشته اند. بدیهى است این نکوهش و تقبیح اختصاص به علماى یهود ندارد؛ و نه اختصاص به علماى نصارى دارد؛ بلکه علماى جامعه اسلامى، و به طور کلى علماى دینى را شامل مى شود. بنا بر این، علماى دینى جامعه اسلامى هم اگر در برابر رویه و سیاست ستمکاران ساکت بنشینند، مورد نکوهش و تقبیح خدا قرار مى گیرند. این امر فقط مربوط به سلف و نسل گذشته نیست؛ نسلهاى گذشته و آینده در این حکم یکسانند.
...این روایت از دو قسمت تشکیل یافته: قسمت اول روایتى است از حضرت سید الشهدا (ع)، که از امیر المؤمنین على ابن ابی طالب (ع) نقل فرموده، درباره «امر به معروف و نهى از منکر». و قسمت دوم نطق حضرت سید الشهداست درباره «ولایت فقیه» و وظایفى که فقها در مورد مبارزه با ظلمه و دستگاه دولتى جائر به منظور تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام دارند. این نطق مشهور را در منى ایراد، و در آن علت جهاد داخلى خود را بر ضد دولت جائر اموى تشریح فرموده است. از این روایت دو مطلب مهم به دست مى آید: یکى «ولایت فقیه» و دیگرى اینکه فقها باید با جهاد خود و با امر به معروف و نهى از منکر حکام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بیدار گردانند تا نهضت عمومى مسلمانان بیدار حکومت جائر را سرنگون و حکومت اسلامى را برقرار سازد. اینک روایت:
«اى مردم، از پندى که خدا به دوستدارانش به صورت بدگویى از «احبار» داده عبرت بگیرید؛ آنجا که مى فرماید: «چرا نباید علماى دینى و احبار از گفتار گناهکارانه آنان (یعنى یهود) و حرامخوارى آنان جلوگیرى کنند.