ده روز با رَه بر
کتاب داستان سیستان، یادداشت های شخصی رضا امیرخانی است که به سفر رهبری به سیستان و بلوچستان در سال 1381 مربوط می شود. سعی می کنیم در چند قسمت نکات جالب این کتاب منتشر کنیم که هم استفاده کنید و هم ترغیب بشوید که کتاب را بخرید و بخوانید.
اولین نکته ی جالب در این کتاب که قبل از مقدمه آمده است این جمله است: «بنابر توصیه نویسنده، موسسه انتشارات قدیانی هیچ گونه دخل و تصرفی در رسم الخط داستان سیستان نکرده و دقیقاً شیوه ی رسم الخط اثر را رعایت کرده است». ابتدا متوجه نمی شوید اما هرچه جلوتر می روید می بینید که کلمات بگونه ی خاصی نوشته شده است که حتی بعضی از دوستان در برخورد اول فکر می کنند که غلط چاپی است. مثلا رهبر را می نویسد رَه بر، فرمانده را فرمان ده، راهنمایی و رانندگی را راه نمایی و راننده گی، سخنرانی را سخن رانی و همسایه را هم سایه می نویسد و ... . که البته جالب هم به نظر می رسد چون توجه ما از یک اسم خارج شده به دلیل نامگذاری آن جلب می شود. مثلاً خود کلمه ی رهبر که با دیدن رَه بر توجه شما به این جلب می شود که کار رهبر، راه بری است.
نویسنده در این کتاب سعی می کند خود را نه حزب الهی و نه ضدانقلاب نشان دهد. مثلا به تیم حفاظت رهبری و برخی مسئولین تیکه می اندازد و ... اما هرچه به انتهای کتاب نزدیکتر می شویم گفته های خود را اصلاح کرده و با دید خوبی به پایان می رساند.
از یک جمله ی کلیدی هم به مراتب استفاده می کند و آن جمله این است: "مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد". این جمله تقریباً 30بار تکرار شده است و شیرینی خاصی به متن داده است. و منظور از آن جمله این است که کار مومن حساب و کتابی ندارد.