نکات مهم در حکم دوره جدید شواری انقلاب فرهنگی - تجلّی زبانشناختیِ ذهنیّت فرهنگیِ مقام معظّم رهبری
چهارشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ
تجلّی زبانشناختیِ ذهنیّت فرهنگیِ مقام معظّم رهبری
مهدی جمشیدی
در حکمی که مقام معظّم رهبری به مناسبت دورة جدید کاری شورای عالی انقلاب فرهنگی نگاشتهاند، نکات راهبردی و تعیینکنندهای مطرح شده که شایسته است با دقّت فراوان، مطالعه و در آنها تأمّل و تدقیق شود. نگارنده در این یادداشت، تلاش میکند تا از زاویهای زبانشناختی و واژهکاوانه به این متن کوتاه بنگرد و در این چارچوب، دغدغهها و خطوط معنایی ایشان را دریابد و تفکیک و طبقهبندی کند؛ چنانکه در روایتی آمده «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ»(نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۸)؛ آدمی در زیر زبانش نهفته است. نگاه از این منظر، ما را به یافتهها و استنتاجاتی سوق میدهد که شاید از سایر منظرهای مطالعاتی برنخیزد. بر این اساس، با تعمّق در مضامین و درونمایههای این حکم و محاسبة کمّی واژههای خویشاوند و هممعنای آن از لحاظ تکرار، دستههای مفهومی زیر ساخته میشوند.
دستة مفهومی یکم: اهتمام به فرهنگ و جدیّت در فعالیّتهای فرهنگی
نخستین دستة مفهومی یافته شده، به حساسیّتهای مقام معظّم رهبری دربارة لزوم جدیّت بیشتر اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در انجام تکالیفشان و به طور کلّی، اهمیّت فرهنگ و فعالیّتهای فرهنگی مربوط است:
جدّی(۶)، پیگیری(۳)، فعّال(۳)، اهتمام(۲)، تأکید(۲)، سریع(۱)، مبتکرانه(۱)، مستمر(۱)، منظم(۱)، به موقع(۱)، بامطالعه(۱)، سازنده(۱)، صرف وقت(۱)، التزام(۱) و مأموریّتهای خطیر(۱).
کاربرد فراوان این واژهها در حکم رهبر معظّم انقلاب نشان میدهد که ایشان نسبت به «حاشیهنشینی» و «مهجوریّت» فرهنگ در ذهنیّت جمعیِ نخبگان و فرهیختگان و همچنین پارهای آسیبها و کاستیها در مدیریتها و فعالیّتهای فرهنگی منتقد هستند و بر این باورند که باید حساسیّت نسبت به امر فرهنگ و مقولات فرهنگی، به شدّت افزایش یابد. به بیان دیگر، چون یک جبههبندی فرهنگیِ جدّی و واقعی وجود دارد، عاملان فرهنگی نیز باید در پی نقشآفرینی جدّی باشند.
دستة مفهومی دوم: حکمت در تلقیها و تحرّکات فرهنگی
پارهای دیگر از واژههای به کار رفته در این حکم، ناظر به ضرورت برخورداری تلقیها و تحرّکات فرهنگی از عنصر «حکمت» و «عقلانیّت» است:
حکیمانه(۱)، معقول(۱)، هوشمندانه(۱)، درست(۱) و مبتکرانه(۱).
اینکه ایشان تأکید میکنند که نگاه و مواجهات و سیاستگذاریهای فرهنگی باید واجد چنین خصوصیّتهایی باشد به این دلیل است که به صورت معمول و متداول چنین پنداشته میشود که عرصة فرهنگی، عرصهای ابتدایی و ساده است و برای فعالیّت در آن میتوان به تجربیّات شخصی و معلومات اندک بسنده کرد، حال آنکه فرهنگ، پیچیدهترین ساحت در جهان اجتماعی است و هرگونه «سطحیاندیشی» و «سادهسازی» در درک و تحلیل آن، تعادل و انسجام فرهنگیِ جامعه را دچار بحران میسازد. سیاستگذاری و فعالیّت فرهنگی، باید متّکی بر مطالعات و اندوختههای معرفتیِ فراوان باشد و از آبشخور عقلانیّت و محاسبات و سنجشهای عالِمانه تغذیه کند تا اهداف و آرمانهای در نظر گرفته شده را محقّق گرداند.
دستة مفهومی سوم: همهنگری و همگرایی فرهنگی
گروه دیگری از مفاهیم خویشاوند و مشابه که در حکم رهبر معظّم انقلاب به چشم میخورد را میتوان در امتداد «همهنگری» و «همگرایی» دانست. همهنگری به این معنی است که به همة فرصتها نگریسته شود یا از همة آنها استفاده شود و یا اینکه به نتایج ناقص بسنده نشود. به هر حال، «جامعنگری» و «کلّاندیشی» در سطح گوناگون فعالیت فرهنگی اصالت دارد. واژة همگرایی نیز از «ائتلاف» و «اتّحاد» نیروها و نهادهای فرهنگی حکایت میکند، و به سبب بداهت و وضوح، بینیاز از شرح است؛ چراکه «کار جمعی» و «جبههسازی» در ساحت فرهنگی، از تکاپوهای انفرادی و گسسته، کارآمدتر و نتیجهبخشتر است. کلماتی که دربردارندة این معانی هستند، عبارتند از:
کامل(۳)، همه(۳) و همافزا(۲).
واضح است که «نگاههای بخشی و جزئی» و «راهبردها و اقدامات تکروانه»، از آنچنان قوّت و بضاعتی برخوردار نیستند که بتوانند مقاصد فرهنگی را محقّق سازند. راهکار معقول این است که «تمام» ظرفیّتها و قابلیّتها را به کار گرفت و «همه» را در راستای یک مسیر و غایت مشترک، قرار داد.
دستة مفهومی چهارم: بازاندیشی در گذشتة فرهنگی
مطالعة این حکم نشان میدهد که مقام معظّم رهبری، خواهان برخی «دگرگونیها» و «تغییرات» در عرصة فرهنگی هستند. ایشان در این متن مختصر، چند مرتبه از «بازاندیشی» در ساختار مدیریتها، نهادها، فعالیّتها و به صورت کلّی جبهة فرهنگیِ انقلاب اسلامی سخن میگویند:
بازآرایی(۲)، تحوّل(۲)، بازمهندسی(۱)، نوسازی(۱)، بازنگری(۱) و برنامهریزی جدید(۱).
این نوع نگاه به نیازها و ضرورتهای فرهنگی، بیانگر رویکرد «پویا» و «اصلاحخواهانة» ایشان است. رهبر معظم انقلاب، در گذشتة فرهنگی متوقّف نمیمانند و به «روشها» و «راهکارها»یی که در مسیر پیموده شده به کار گرفته شدهاند، حالت تقدّس نمیدهند، بلکه «تأمّل انتقادی» در آن و به شمار آوردن واقعیّتهایی از جنس «کاستی» و «کژی» را مطلوب میانگارند. باید متناسب با اقتضائات و الزامات بیرونی، در «شیوهها» و «قالبها»ی تلاشهای فرهنگی – و نه در ارزشهای مندرج در گفتمان فرهنگیِ انقلاب که هویت اسلامی آن را برساخته است - تجدیدنظر شود. جبههبندی فرهنگی ما باید ناظر به اغراض و نیّات دشمن و نقاطی باشد که او آنها را نشانه گرفته است. همچنین اگر مسیری را پیمودیم اما چندان نتوانستیم به آرمانها و ارزشهای فرهنگی دست یابیم، نباید به این مسیر ادامه بدهیم، بلکه باید «مسیرهای نو و کارآمد» بیابیم. به این ترتیب، مقام معظّم رهبری نه همچون «متجمّدان»، بازاندیشی را طرد و تقبیح میکنند، و نه همانند «متجدّدان»، دامنة آن را تا اصول و مقوّمات اساسی انقلاب گسترش میدهند.
دستة مفهومی پنجم: احاطة به فرصتها و تهدیدهای فرهنگی
مقام معظّم رهبری، همواره توصیه میکنند که به منظور چارهاندیشی و راهکاریابی، هم به فرصتها و ظرفیّتهایی که ما را فراگرفتهاند نظر افکنیم و هم به تهدیدها و چالشها. لازمة «واقعگرایی»، دیدن همة واقعیّتهاست و واقعیّتهای فرهنگیای که ما در بسترشان قرار گرفتهایم، ترکیبی از این دو است، اما برخی به عنوان نگاه واقعگرایانه، یا از داشتهها و اندوختههای بومی - به مثابة ظرفیّت و قابلیت - غافل هستند، یا رد پای دشمن را در ناکامیها و آفتها - به مثابة تهدید - نادیده میگیرند. رهبر معظّم انقلاب، از واژههایی که از پی میآید برای اشاره به فرصتها بهره گرفتهاند:
ظرفیّتها(۴)، شایستگیها(۱)، فرصتها(۱)، رویشهای معتنابه(۱)، جوششهای فراوان فعالیّتهای فرهنگی در سطح مردمی(۱)، هواداران فرهنگ انقلابی و اسلامی(۱)، دلبستگان فرهنگ دینی و انقلابی(۱)، جوانان مؤمن و انقلاب(۱) و جبهة فرهنگی انقلاب اسلامی(۱).
و از تهدیدها و تهدیدآفرینان نیز با چنین تعابیری یاد میکنند:
چالشها(۱)، تهدیدها(۱)، آسیبها(۱)، معارضات مهاجمان و ستیزهگران(۱)، معارضان عَنود(۱)، معارضان(۱)، جبههبندی جدّی(۱)، جبهه بندی آشکار فرهنگی(۱) و آوردگاه تاریخی- فرهنگی(۱).
* عضو هیأت علمی گروه فرهنگپژوهیِ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی.
۹۴/۰۲/۳۰