تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند
مهدی رسیده و به برت گریه می کند
خاکی شده است موی سرت ؛ گریه می کند
این ظرف آب بر جگرت گریه می کند
بر روی دامن پسرت دست و پا مزن
اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن
تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند
مهدی رسیده و به برت گریه می کند
خاکی شده است موی سرت ؛ گریه می کند
این ظرف آب بر جگرت گریه می کند
بر روی دامن پسرت دست و پا مزن
اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن
شاه کلید مشکل گشا
وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا
و کسى که از خدا پروا کند براى او راه خروجى (از مشکلات) قرار مى دهد و او را از راهى که گمان نمى برد روزى مى دهد و کسى که بر خدا توکل نماید او برایش کافى است مسلّما خداوند رساننده فرمان و تحقق بخشنده اراده خویش است همانا خداوند براى هر چیزى (از اجزاء عالم هستى از نظر ماهیت و کمّ و کیف و آثار وجودى و مدت بقا) اندازه اى قرار داده است.
سوره طلاق آیه 2و3
بخشهایی از پیام حضرت آیتالله خامنهای به کنگرهی جهانی امام رضا علیهالسلام در 18 مرداد سال 1363
1 | پرکردن فضای مدینه از کراهت و نارضایتی خود در هنگام دعوت ایشان از مدینه به خراسان |
2 | نپذیرفتن ولایتعهدی تا هنگام تهدید به قتل و ابراز اجباری بودن آن در هر فرصتی |
3 | مشروط کردن پذیرش ولایتعهدی به دخالت نکردن در هیچ یک از شئون حکومت |
4 | برملا کردن داعیه امامت شیعه در سطح عظیم اسلام و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانها |
5 | استفاده امام از هر فرصتی برای قرارگیری در معرض ارتباط با مردم |
6 | حمایت امام از شورشگران و سرجنبانان تشیع |
"مهمترین چیزی که در زندگی ائمه بهطور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر "مبارزه حاد سیاسی" است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که خلافت اسلامی بهطور آشکار با پیرایههای سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهلبیت (علیهمالسّلام) مبارزه سیاسی خود را به شیوهای متناسب با اوضاع و شرائط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه امامت بود.
تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران دهساله زندگی امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنجساله جنگهای داخلی میان خراسان و بغداد به ما ارائه کند، اما به تدبر میتوان فهمید که امام هشتم در این دوران همان مبارزه درازمدت اهلبیت را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهتگیری و همان اهداف ادامه میداده است.
اکنون جای آن است که به اختصار، حادثه ولیعهدی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این حادثه امام هشتم علیبنموسیالرضا در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهانی سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن میتوانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب میکرد:
اولین و مهمترین آنها، تبدیل صحنهی مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بیخطر بود. همانطور که گفتم شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگیناپذیر و تمام نشدنی داشتند، این مبارزات که با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیفناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یکی مظلومیت بود و دیگری قداست... با این کار مأمون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان میگرفت زیرا جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلقالعنان وقت و متصرف در امور کشور است نه مظلوم است و نه آنچنان مقدس.
دوم: تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافتهای اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافتها بود.
سوم: اینکه مأمون با این کار، امام را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود، در کنترل دستگاههای خود قرار میداد و بهجز خود آن حضرت، همه سران و گردنکشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در میآورد.
فلسفه صلح یا عهدنامه و ظهور حجّت
پس از آن که نیروهاى رزمى و اکثر فرماندهان لشکر اسلام در جنگ با معاویه نسبت به قرآن و امام حسن مجتبى علیه السلام خیانت کردند؛ و حضرت جهت مصالح اسلام و مسلمین مجبور شد با حکومت معاویه آن هم طبق شرائطى صلح و عهدنامه اى را تنظیم و پذیرا گردد.
پس از گذشت مدّتى از این جریان، عدّه اى از مردم کوفه که مدّعى شیعه و دوستى با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بودند، شروع کردند به امام علیه السلام زخم زبان بزنند، و حضرت را به باد ملامت و سرزنش گرفتند.
آن گاه امام مجتبى علیه السلام خطاب به این اشخاص ظاهر مسلمان کرد و اظهار نمود: واى بر شما! آیا مى دانید چرا من چنین کردم؟
قسم به خداوند، کارى که من انجام دادم، براى شیعه از هر عملى و از هر برنامه اى بهتر و سودمندتر بود، آیا نمى دانید که من امام و رهبر واجب الاطاعه شما مى باشم.
توکّل یا بى عارى
روزى امام علىّ بن ابى طالب، امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه عبورش به گروهى از مسلمان ها افتاد که در گوشه اى از مسجد را اشغال کرده بودند و به عبادت مشغول بودند.
حضرت علىّ (ع) نزدیک ایشان رفت و فرمود: شما چه کسانى هستید؟ و چه مى کنید؟
در پاسخ به حضرت ، اظهار داشتند: ما بر خداوند توکّل کرده ایم و عبادت او مى کنم.
حضرت فرمود: خیر، چنین نیست، بلکه شما بى عار و مُفت خور مى باشید، چنانچه راست مى گوئید و توکّل برخداوند متعال دارید، بگوئید که در چه مرحله اى از توکّل قرار دارید؟
گفتند: اگر چیزى به ما برسد، مى خوریم و قناعت مى کنیم و چنانچه چیزى به ما نرسد، صبر و تحمّل مى نمائیم.
سپس امام علىّ (ع) خطاب به ایشان کرد و با صراحت فرمود: سگ هاى محلّه ما نیز چنین روشى را دارند.
راوى از امام صادق علیه السلام معناى دین را مىپرسد. دین یعنى چه؟ صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدند و فرهنگى به نام فرهنگ خدا ارائه دادند، این چیست؟
امام باقر علیه السلام مىفرماید:
« هل الدین الا الحب »(الکافى: 79/8، حدیث 35 - وسائل الشیعة: 171/16، باب 15، حدیث 21265)
شما در تمام موارد دین دقت کنید، ببینید دین به جز عشق و محبت چیز دیگرى هم هست؟ شما هر حلال و حرامى را که در قرآن مىبینید بر اساس عشق و محبت است(وسائل الشیعة: 168/16، باب 15، حدیث 21255) حرام است براى چه؟ براى اینکه دوستت دارم، عاشقت هستم، نمىخواهم ضرر عقلى و ضرر جسمى و ضرر روانى بکنى.
تمام آنچه بر تو حرام کردم یا جدى ضرر اندیشهاى دارد یا ضرر روانى دارد یا ضرر جسمى دارد یا دو تا ضرر دارد، یا سه تا ضرر دارد، یا همهاش ضرر است، براى همه شئون حیات مواردش هم روشن است، حالا من یک موردش را مىگویم که هنوزم هست.
ابلیس شبى رفت به بالین جوانى
آراسته با شکل مهیبى سر و بر را
به جز عبارت معروف «من کنت مولاه و فهذا علی مولاه» از خطبه غدیر چه می دانیم؟
آیا این مولا به معنی دوست است یا ولی و سرپرست؟ اگر به خطبه توجه کنیم متوجه خواهیم شد.
توصیه اکید داریم که به جز این نوشته کل خطبه توسط شما خوانده شود.
متن عربی و فارسی کل خطبه را می توانید از اینجا بخوانید.
خداوند به من اعلام فرموده که اگر آنچه در حق علی بر من نازل نموده ابلاغ نکنم رسالت او را نرساندهام.
جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم – که او سلام است- مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپاخیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب برادر من و وصی من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست؛ و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است.
ای مردم، من از جبرئیل در خواست کردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ این مهم معاف بدارد، زیرا از کمی متقین و زیادی منافقین و فساد ملامت کنندگان و حیله های مسخره کنندگان اسلام اطلاع دارم.
اسماعیل تو کیست؟ چیست؟
و اکنون در منایی: ابراهیمی، و اسماعیلات را به قربانگاه آوردهای؛
اسماعیل تو کیست؟
چیست؟
مقامت؟ آبرویت؟ موقعیت، شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ معشوقت؟ خانوادهات؟ علمت؟ درجهات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیات؟ زیباییات؟ ...
در میان همه روزهاى مبارک و مقدس، روز عرفه یک ویژگىهایى دارد که در سایر ایام، حتى در اعیاد شریفه و سایر ایام متبرکه به این پایه دیده نمى شود. بر اساس آنچه از روایات استفاده مى شود اهمیت توجه و نیایش با خداى متعال در این روز به قدرى است که فرمودهاند: اگر روزه گرفتن باعث سستى در عبادت و دعا بشود، روزه نگیرید؛ با اینکه روزه یکى از بزرگترین عبادات است که: «الصّوم لى»؛ ولى این روز آنقدر دعا و توجه به خداى متعال مطلوب است که گفتهاند: اگر روزه مانع مى شود، روزه را ترک کنید؛ بخصوص از هنگام زوال تا موقع غروب آفتاب، انواع دعاها و تسبیحاتى وارد شده که نشانه عظمت این روز و نزول برکات و رحمتهاى بى پایان از طرف خداى متعال بر بندگان شایسته اوست؛ و باز مى دانیم که در میان همه آموزه هاى دینى که در باره دعا و مناجات و توجه به خداى متعال وارد شده، کمتر دعایى، و شاید هیچ دعایى بهاندازه دعاى عرفه سیدالشهدا ـ سلام الله علیهـ اهمیت نداشته باشد. اگر درست توجه کنیم که این دعا در چه موقعیتى انشاء شده و با چه کیفیتى، ـکه در روایت وارد شده و راوى نقل کردهـ بیشتر به اهمیتش پى مى بریم. جا دارد حال که خداى متعال بر ما منت گذاشته و ما را با ولایت اهل بیت آشنا کرده و این میراث نفیس و ارجمند را در اختیار ما قرار داده، بیشتر درباره اش تأمل کنیم و سعى کنیم از این دعا درس بگیریم.
ادای دعا کردن
امام ـ رحمهاللهـ در بعضى از فرمایشاتشان دارند که ـ امثال بنده را مى فرمایدـ ما باید دعا «بخوانیم»؛ ما دعا نمى کنیم؛ دعاهایى را که بزرگان کردهاند، ما مى خوانیم. به تعبیر بنده، ما اداى دعا کردن را درمى آوریم؛ دعا را یک کس دیگرى کرده، آن که دعا کرده؛ مقتضاى این جور دعا خواندن این است که حال ما این چنین باشد که: خدایا! ما لیاقت دعا کردن نداریم؛ مى خواهیم اداى دعاخوانها را در بیاوریم. اما خدا آن قدر کریم است که وقتى کسانى اداى بنده هاى شایسته اش را درمى آورند، مى پذیرد.
آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد می شود بیت الحسن
هرکسی اینجا بیاید مجتبایی می شود
پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجاعجب دارالشفایی می شود
نقشه این صحن را باید که از زهرا گرفت
نقشه را مادر دهد وه چه بنایی می شود
گنبد صادق، ضریح باقر و صحنِ حسن
پرچم سجاد،دارد دل هوایی می شود!
براى روز دحوالارض (25 ذی القعده ) اعمالى نقل شده است:
الف) در روایتى از امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده است: اوّل رحمتى که از آسمان به زمین نازل شد، روز بیست و پنجم ذى القعده بود؛ بنابراین اگر کسى آن روز را روزه بگیرد، و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یکصد سال را دارد.
همچنین فرمود: در آن روز، اگر گروهى به ذکر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پیش از آن که متفرّق شوند برآورده سازد؛