رهبر معظم انقلاب در دیدار مداحان با ایشان روز 11 فروردین 1395، در واکنش به پیام هاشمی رفسنجانی که نوشته بود «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست، نه دنیای موشکها» این مواضع را با مواضع دولت موقت در فروش اف-14های ارتش به آمریکا مقایسه کردند. برای شناخت بهتر ماجرای این تصمیم دولت موقت و علت مشابهتسازی آن با پیام هاشمی رفسنجانی، گروه تاریخ رجانیوز به بازخوانی این واقعه پرداخت.
اساساً این فکر از کجا پیدا شده است؟ من نمی خواهم و همچنین نمی توانم در این وقت مختصر اینها را بحث بکنم، به طور اجمال عرض می کنم: به نظر من دو خاصیتی که در بشر هست سبب پیدایش فکر نحوست در اشیاء و اعداد شده است.
در میان شعر تو بانو اگر حاضر شدم
خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم
نام شیرین تو بردم ! شاعر شدم
رشتهای بر گردن ابیات من افکنده دوست
میبرد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست
ناگهان دیدم میان خانهی پیغمبرم
چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم
چرخ میزد یک نفس روح القدس دور و برم
تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم
امام خمینی (ره) درباره ی اختیارات حکومتی معصومان (ع) می فرماید:
«این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت رسول اکرم (ص) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر (ع) از همه بیشتر است لکن زیادی فضایل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم در تدارک و بسیج سپاه داشتند، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است؛ منتهی شخص معینی نیست روی عنوان «عالم عادل» است.
شبی پسر کوچکی پیش مادرش که در آشپزخانه مشغول کار بود رفت و یک برگ کاغذ را به او داد. مادر دستهایش را تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند:
پسر با خط بچه گانه نوشته بود:
کوتاه کردن چمن باغچه: ۳۰۰۰تومان
مرتب کردن اتاق خوابم: ۱۰۰۰ تومان
مراقبت از برادر کوچکم: ۲۰۰۰ تومان
بیرون بردن سطل زباله: ۵۰۰۰ تومان
نمره ی خوبی که امروز تو درس ریاضی گرفتم: ۶۰۰۰تومان
جمع بدهی شما به من ۱۷۰۰۰تومان
مادر در حالی که به چشمان منتظر پسر نگاه می کرد
زندگی یعنی چه؟
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
بچه ی ما در سال، سه، چهار ماهش را رسماً تعطیل است؛ بعد هم ایام نوروز حدود پانزده روز تعطیل می کنند؛ بعضی جاها پنجشنبه را هم تعطیل می کنند؛ بعضی جاها مدرسه نصفه روزه است و بعضی هم سه نوبته است. بعد هم که مدرسه رفت مرتّب چانه بزند که من از این کتاب این قسمتش را نخواندم، نمره اش را بدهید. بعد از اتمام درس هم فقط یک ورقه دستش بگیرد و نتواند یک سیم کشی بکند، یک لوله کشی خانه اش را انجام بدهد و از عهده ی یک کار ساده برنیاید. یک شاگرد تراشکار معمول ما، در کارگاه آزادش خیلی قوی تر و بهتر از دیپلمه ی ما کار بلد باشد؛ یک شاگرد مکانیک بهتر از محصل ما کار بداند. در قسمت های نظری هم آیا وقتی محصل ما فارغ التحصیل شده، یک نویسنده است؟ یک متفکر، شاعر، ادیب، اقتصاددان، مدیر یا حسابدار است؟
دکتر محمدعی خواجه پیری
یک مرغ وقتی می خواهد تخم کند، همه عالم را خبر می کند ولی شما این همه کار می کنید و هیچ کس نمی فهمد...
الان به این صورت است که کسی احساس مسئولیت می کند، دو - سه نفر را همراه خود می کند و موسسه ای تأسیس می کند. البته کار بدی هم نیست. در زمانی هم این کار، کاری منطقی بود؛ خودمان هم تشویق می کردیم؛ چون وقتی مسئولیت گرفتم، کلاً 33 موسسه در ظرف یک سال ثبت شده بود که در شرح خدماتشان، به قرآن هم اشاره شده بود و خیلی هایشان وجود خارجی نداشتند. بنده معتقدم اگر بخواهیم کار قرآن توسعه پیدا کند جز با حضور مردم و مؤسسات مردمی، عملی نیست، بنابراین خود ما هم تأسف می خوردیم. الحمدالله مؤسسات زیادی هم تأسیس شد و بعد از اینکه ما رفتیم هم این کار، ادامه پیدا کرد و تعداد خیلی زیاد شد و از یک جایی، جلویش را گرفتیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
در مبانی ما «کمال انسان به اندیشه دینی است» و «هر حرکتی که مبتنی بر اندیشه و تفکر دینی نباشد، ابتر و ناقص است!»
پس از انقلاب اسلامی دو نگرش مطرح و اصلی در میان مسئولان کشور به عیان مشخص شد؛ نگاه «انفکاکی سکولار» و نگاه «نظام مند و ناب توحیدی».
اخیرا در میان مطالعات پراکنده به نامه تاریخی شهید بهشتی به امام خمینی(ره) برخوردم! نکات جالبی در رابطه با 2 نگاه فوق، تفاوتها و آرمانهای آنان به وضوح در این نامه به چشم می خورد!
یکی از سنگرهای دشمن برای تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزریق بیاعتقادی به خود، بیاعتمادی به خود، نداشتن اعتمادبهنفس ملّی؛ در مقابل چشمشان زرقوبرق کشورهای غربی را مشاهده می کردند، پیشرفتهای علمی و پیشرفتهای فنّاوری و زرقوبرق تمدّنی مادّی آنها را می دیدند و در [کشور] خودشان اینها نبود، در کشور این چیزها نبود، عقبماندگی بود، لذا احساس بیاعتمادی به خود می کردند، احساس ناباوری به خود می کردند. آن روز در دوران پهلوی، یکی از ارکان دولت گفت که ایرانی باید برود لولهنگ بسازد! شماها نمی دانید لولهنگ چیست؛ لولهنگ آفتابهی گِلی [است]، آن هم نه آفتابهی از جنس فلز.
وزیر خارجهی محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم.
کنار آمدن با دولت آمریکا ناگزیر، بهمعنای قبول تحمیلهای آن دولت است. طبیعت توافق با آمریکا همین است؛ همهجا همینجور است؛ کشورهای دیگر هم که در هر مسئلهای با آمریکا توافق میکنند، معنایش این است که از مواضع خودشان بهنفع طرف مقابل عقبنشینی میکنند بدون اینکه طرف مقابل بهنفع آنها یک عقبنشینی قابلتوجّهی انجام بدهد. در همین توافق اخیر هستهای هم اگرچه این توافق را ما تأیید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آنها را، لکن اینجا هم همینجور بود؛ وزیر خارجهی محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم.
در اعیادی که اسلام به ما عنایت فرموده است، در همۀ آن اعیاد آنچه که انسان ملاحظه میکند همهاش مسئلۀ ذکر و دعاست، نماز است، روزه است، ذکر است، دعاست. و در این عید هم که ملی است و اسلامی نیست لکن اسلام هم مخالفتی با آن ندارد باز میبینیم که در روایتی که وارد شده، از آداب امروز روزه گرفتن است؛ از آداب امروز دعا کردن است؛ نماز خواندن است؛ و این به ما میفهماند اگر ملتی بخواهد به راه راست برود و بخواهد استقلال خودش را، آزادی خودش را بخواهد حفظ کند باید در عیدش و غیر عیدش تذکر داشته باشد؛ ذکر خدا بکند، یاد خدا باشد، برای خدا باشد. حتی در عیدش دستور روزه است، دستور استحبابی، روزهای که باید انسان منقطع بشود از شهوات خودش و متوجه به خدای تبارک و تعالی شود.
زمان در تب نـوروز و نـگارم نرسیدست
جـهان محـو بهـارست و بهارم نرسیدست
سراسر همه گل روید از این خاک، ولیکن
بـه گلزار دلـم زهـره عـذارم نرسیدست
چه فرقی بکند کین شب عیدست، و یا روز
الا ای دل مـن لــیل و نـهارم نرسیدست
بپوشان رخ خود ای تو سـروش مه رنگین
کـه آن یــار مسیـحا به کنارم نرسیدست
گفت: بالاخره نفهمیدیم که این «آفتاب تابان برجام»! به کجا تابیده و کدام نقطه را روشن کرده است؟!
گفتم: اختیار دارید! 9700 کیلو اورانیوم غنی شده کشورمان که حاصل زحمت 10 ساله دانشمندانمان بود را از بین برده است. قلب راکتور اراک را بیرون آورده! 12 هزار سانتریفیوژ را از حرکت انداخته است و...
گفت: اینها که میگویی همه به نفع آمریکاست. آفتاب تابان برای ما چه آورده است؟ یعنی تحریمها رفع شده؟ پولهای مسدود شده را برگرداندهاند؟ سوئیفت برقرار شده؟ و...؟!
گفتم: نه! نوچ...
گفت: پس این دیگر چه نوع آفتاب تابانی است؟
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی پرسیدند، این چه پرندهای است که بال دارد اما پرواز نمیکند، پا دارد، اما راه نمیرود، نوک دارد اما دانه نمیخورد!... طرف گفت؛ تا حالا چنین پرندهای ندیدهام، خودت بگو این چه پرندهای است؟ و یارو گفت؛ پرنده مرده!
گفت و شنود کیهان
آغازگر ضیافت دیدار با خانواده شهدای مدافع حرم، بیانات آقا در وصف شهدای مدافع حرم و امتیازات آنها نسبت به دیگر شهیدان است؛ «اقدام داوطلبانه»، «اعتقاد خالصانه با پشت سر گذاشتن هیجانات جوانی»، «پشت کردن به تعلقات زندگی و زن و فرزند» و «دفاع از حریم اهلبیت علیهم السلام» چهار شاخصی است که آقا برای این شهیدان میشمردند و تاکید میکنند «چهارمین ویژگی بالاترین آنهاست.»
پرواز به بهشت
شاید گُل سخنان آقا اشارهشان به روایاتی از معصومین علیهمالسلام است که خانوادههای شهیدان را حسابی دلگرم میکند و لبخند شادی و رضایت را بر لبان آنها مینشاند: «ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه علیهمالسلام به عدهای از شهدا اشاره کردند و گفتند که اینها اجر دو شهید را دارند.
حجت الاسلام پناهیان (29/11/1394):
یکی از بزرگترین امکانات و امدادهای الهی در امتحانات و فتنههای آخرالزمان-که در صدر اسلام هم یکچنین امکاناتی نبود- «وجود دشمن» است، آنهم یک دشمن رسوا، دشمنی که نهفقط با دین شما دشمن است، بلکه با منافع مادی شما هم دشمن است، دشمنی که میخواهد نفت شما را ببرد، کارخانههای شما را نابود کند و امنیت شما را از بین ببرد، دشمنی که وحشیگری او را به وضوح میبینیم.
جالب اینجاست که روز به روز که جلوتر میرویم، این دشمنِ رسوا، وحشیتر هم میشود. الان ما با آمریکا، شرایطی داریم که اول انقلاب هم نداشتیم. اول انقلاب هرگز خباثت و دشمنی آمریکا مانند الان روشن نبود. مثلاً وقتی که صدام به ایران حمله کرده بود، شما به سختی میتوانستید خبرهایی پیدا کنید مبنی بر اینکه آمریکا دارد از صدام حمایت میکند، یعنی حمایت آمریکا از صدام، خیلی علنی و واضح نبود. و آن اواخر جنگ بود که خبر برخی ملاقاتهای وزیر دفاع آمریکا با صدام را میشنیدیم. ولی این خبرها از بس کم بود، برخی سلیقهها به این سادگی نمیتوانستند علیه آمریکا شعار بدهند.
الان وزیر خارجۀ اسبق آمریکا-که کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا هم هست- در کتابش نوشته است، به حدود صد کشور سفر کردم تا داعش را راه بیندازیم! (واحد مرکزی خبر/ 54141) و شما میدانید که داعش چطور دارد جنایت و تجاوز میکند! لذا شما حتی اگر فمینیست باشید، یا آزادیطلب باشید، یا قائل به پلورالیسم باشید، یا به حقوق بشر و حقوق اطفال معتقد باشید، به هر چیزی که معتقد باشید، باید بگویید «مرگ بر آمریکا». امروز به هر چیزی که معتقد باشید، باید به راحتی بفهمید که آمریکا و انگلیس، خبیث هستند.
در همهی انتخاباتها بعضی رأی میآورند، بعضی رأی نمیآورند؛ علل گوناگونی هم دارد. بنده لازم می دانم از آن کسانی که در این دورهی نُهساله، حضور داشتند و زحمت کشیدند و در دورهی بعد نیستند همین جا تشکّر کنم. البتّه بعضی از بزرگان ما هستند که اینها رأی آوردن و نیاوردنشان، هیچ مِساسی(لطمه ای) به شخصیّت اینها پیدا نمی کند. بعضی هستند که مجلس خبرگان از حضور آنها بهرهمند می شود، نه آنها از حضور در مجلس خبرگان. امثال جناب آقای یزدی یا جناب آقای مصباح، کسانی هستند که وقتی در مجلس خبرگان حضور داشته باشند، مجلس وزانت بیشتری پیدا می کند. نبودن اینها در مجلس خبرگان، به اینها هیچگونه ضرری نمی زند. بله، برای مجلس خبرگان نبودن اینها خسارت است.