خوب گدایی کردن یک هنر است!
تجربیات ناب اقتصادی از زبان یک فعال با تجربه قرآنی
راهکارهای استقلال مالی موسسات قرآنی
دکتر محمدعی خواجه پیری
یک مرغ وقتی می خواهد تخم کند، همه عالم را خبر می کند ولی شما این همه کار می کنید و هیچ کس نمی فهمد...
فقط حضور مردم
الان به این صورت است که کسی احساس مسئولیت می کند، دو - سه نفر را همراه خود می کند و موسسه ای تأسیس می کند. البته کار بدی هم نیست. در زمانی هم این کار، کاری منطقی بود؛ خودمان هم تشویق می کردیم؛ چون وقتی مسئولیت گرفتم، کلاً 33 موسسه در ظرف یک سال ثبت شده بود که در شرح خدماتشان، به قرآن هم اشاره شده بود و خیلی هایشان وجود خارجی نداشتند. بنده معتقدم اگر بخواهیم کار قرآن توسعه پیدا کند جز با حضور مردم و مؤسسات مردمی، عملی نیست، بنابراین خود ما هم تأسف می خوردیم. الحمدالله مؤسسات زیادی هم تأسیس شد و بعد از اینکه ما رفتیم هم این کار، ادامه پیدا کرد و تعداد خیلی زیاد شد و از یک جایی، جلویش را گرفتیم.
وقتی من به استان گلستان رفتم، ترسیدم و دیدم که بی رویه این اتفاق می افتد و تعداد زیادی مجوز با امکانات کم و بدون برنامه منظم، صادر شده و خیلی جاها هم مانع همدیگر هستند. گاهی مجبور میشدیم 7 موسسه را ادغام کنیم و امام جمعه را به سمت رئیس هیئت امنا منصوب کنیم. با این وضعیت باز کار را شروع کردیم اما باید یک جایی مدیریت می شد.
یک خیابان و هفت موسسه
در استان بوشهر در یک خیابان، هفت موسسه مجوز داشتند و البته فقط یکی شان از وزارت ارشاد مجوز گرفته بود. طبعاً اولین مشکلشان مالی بود چون اصلا مشتری نداشتند. ممکن بود اولش مشکلی نباشد ولی بعداً قطعاً مزاحم همدیگر می شدند و نمی توانستند کار کنند. تیم مطالعه، جزو اولویت هایی است که حتما باید انجام بشود. از هر کاری و از هر حمایتی واجب تر این است که مؤسسات قرآنی در شهر، احساس امنیت داشته باشند و احساس نکنند که فردا کنار دستش یک موسسه بلند می شود. تعدد موسسات خوب است ولی در جایی که مانع هم نشوند. آن وقت خدای ناکرده اتفاقات ناگواری بین شان می افتد که اصلاً با حوزه قرآن و اخلاق قرآنی، سازگار نیست.
باید مطالعه دقیقی انجام شود اما اولین شرط و اصول کار برای تأسیس موسسه، این است که کسانی احساس تکلیف کنند. اگر بخواهیم اقتصادی باشیم، سرمایه گذاری این کار جواب نمی دهد. خود شما کسانی هستید که زندگی تان را در این کار گذاشته اید و از اول هم می دانستید که اینجا نان و آب زیادی ندارد. اگر هم کسی نمی دانسته، الان دیگر بدانید.
باید مطالعه دقیق کنید که شهری مثلاً با 100 هزار جمعیت، چه نیازهای قرآنی دارد؟ این کار راحتی است و پیچیدگی مطالعاتی هم ندارد. مرحله بعد این است که بررسی کنید از این نیاز، چه مقدار در محل، تأمین شده است. ما باید دنبال کارهای واجب زمین مانده باشیم. مثلا اگر در این شهر نیاز به 3 موسسه قرآنی باشد، این سه موسسه وجود دارد یا نه؟ و اگر وجود دارد، سراغ شان برویم و آنها را تقویت کنیم. بعد از مطالعه، ملاقات هایی را ترتیب دهید و مثلاً امام جمعه که در منطقه صاحب نفوذ است را ببینید. اختلاف سلیقه ها را کنار بگذارید. متاسفانه در بسیاری از جاها این اختلاف سلیقه ها، لطمه جدی به کار زده.
کاسه را پنهان کنید
مسئله بعدی برای گروهی که می خواهد فعالیت کند، جا انداختن خود قبل از شروع است. برای این کار باید مسئولین اصلی آن منطقه را توجیه کنند و این کار برای پشتوانه لازم است و الا موسسه به کناری می افتد و هیچ توجهی به آن نمی شود. وقتی شما با استاندارد، فرماندار، مدیر آموزش و پرورش و یا رئیس سازمان تبلیغات ملاقات دارید و با طرح جامع از وضعیت شهر در جلسه حاضر می شوید و تصریح می کنید که آینده اش باید اینگونه باشد و ما هم برایش چنین برنامه ای داریم و هیچ چیزی نمی خواهیم؛ اینطوری، همه کارها حل می شود. اشکال ما این است که تا به کسی مراجعه می کنیم، تجهیزات و امکانات می خواهیم. باید در مرحله اول از این صرف نظر کنیم.
علیکم به اطلاع رسانی!
از اشکالات عمده ای که ما داریم، این است که مشغول کار می شویم و از اطلاع رسانی منطقی باز می مانیم. حضرت امام (ره) می فرمایند: خیلی قشنگ است، یک مرغ وقتی می خواهد تخم کند، همه عالم را خبر می کند ولی شما این همه کار می کنید و هیچ کس نمی فهمد... اطلاع رسانی منطقی، بسیاری از نظرها را جلب می کند.
مثلا کمیته امداد صندوقی در منزل شما دارد؛ اگر هر ماه که مامور مربوط می آید تا پول ها را جمع کند، فرمی به شما بدهد و بگوید که با پول های شما چه کارهای کرده ایم، شما چقدر لذت می برید و احساس مسئولیت می کنید؟
چقدر خانواده قرآن آموزان ما در جریان و در بطن کارهای ما هستند؟! چقدر برای این کار وقت می گذاریم؟ من نمی گویم به خانه شان بروید که اگر این کار را بکنید هم خیلی خوب است ولی اطلاع رسانی دائم، هم برای مسئولین، هم برای مردم و هم برای خانواده ها لازم است. معمولاً تیپ مدیران و معلمان دوست دارند هر چه می گویند، همان بشود و این بدترین نوع اطلاع رسانی است؛ یعنی باید حرفش را گوش کنید و چیزی نگویی. طوری گزارش بدهید که پاسخی هم از طرف مقابل بشنوید.
همان که تو می خواهی
در ملاقات ها و در جلسات مشورتی با مسئولان طوری صحبت کنید که همین کارهای شما را، آن ها به شما پیشنهاد کنند. بعضی در جلسه یک ساعت مخ آدم را به کار می گیرند و تا آخر حرف می زنند. بگذارید آن مسئول حرفش را بگوید. ذهنش را آماده کنید و بگذارید او چیزی بگوید. اگر او بگوید، حمایت هم می کند. به یکی از موسسات می گفتم: شما چگونه با استاندار کار می کنید؟ می گفت: هر وقت می رویم، 10 تا طرح می اندازد جلویمان. می گفتم: چرا زمینه را از قبل درست نمی کنید که در آن 10 تا طرح، سه چهارتایش مال شما باشد؟ شما سه - چهارتایش را قبول کنید و او هم سه- چهارتای را قبول کند. گاهی موسسه ای در یک شهری آن گونه از قبل مقدماتی را فراهم کرده که همه تشنه حضورش هستند.
هنر گدایی
جلسات مناسباتی با هزینه کم و با کیفیت بالا و بدون کاسه گدایی، می تواند بسیار مؤثر باشد. مثلا فرض کنید در میلاد پیامبر اکرم(ص) مراسمی با کیفیت، ساده و شاد برگزار شود و گزارش مختصری هم از عملکرد داده شود و بروشورهای تمیزی هم در اختیار قرار بگیرد، نه اینکه تقاضای کمک بکنند. این در بلندمدت جواب می دهد.
مسئله بعد، دریافت کمک از افراد خاص و با منطق خاص است. مردم برای کارهای معین و تعریف شده، که نسبت به آن توجیه شوند، پول می دهند. گدایی خودش یک هنر است. یک گدا وقتی همه ناراحت هستند می آید و یکی می رود کنار بیمارستان و نزد کسی که بچه دار شده و فرزندش را در آغوش دارد. این گدا معلوم است که استاد است و می داند کجا برود. کمک کردن هم جا و مکان دارد.
مسئله بعدی، کمک های ماندگار است. در شهرتان افراد خیر، پول دار و متدین از خدا می خواهند که اثری از آن ها باقی بماند. من رفتم جایی و دیدم که مردم آنقدر به یک موسسه اعتقاد دارند که نذورشان را برای آنجا هزینه می کنند و حاجت می گیرند. یعنی آنقدر آن موسسه با کیفیت و با حساب کار کرده که توانسته اعتماد مردم را تا این حد جلب کند.
فرهنگ کمک به قرآن
چه کسی گفته که ما به هر شکلی باید به بچه ها قرآن یاد بدهیم؟! حالا گاهی در یک نقطه محروم که امکانات نیست ممکن است نیاز به این کار باشد. به جایی رفتم که موسسه ای امکانات نداشت و در یک دخمه، به بچه ها قرآن یاد می داد. اولیای آنها چه فکری می کنند؟ مثلا در جزیره هرمز کسی یک اتاق داشته و آن را تبدیل به موسسه قرآن کرده؛ خب ناچار است و باید تشکر کرد و دستش را هم بوسید؛ اما موسسه ای که امکانات ندارد، برای چه وارد یک کاری می شود که در آن گیر کند؟ بنابراین اصل بر کیفیت کار است. یقین دارم اگر شما با کیفیت کار کنید و تعامل منطقی با مردم و قرآن آموزان داشته باشید، مشکلی پیدا نمی کنید.
مخارج روز عاشورا و روز تاسوعا چگونه تأمین می شود؟ اصلا دولت می تواند چنین کاری کند؟ اگر دولت همه امکانات نظام را جمع کنند، می تواند این کار را بکند؟ در عاشورا و تاسوعا هفتاد میلیون نفر میهمان امام حسین(ع) هستند؛ آن هم در چند وعده. مردم برای دین شان پول می دهند. مردم به حسینیه ها می دهند. این فرهنگ را باید ایجاد کرد و البته عملکرد ما هم خیلی موثر است.
بلیط بخت آزمایی قرآنی
موسسه ای گرفتاری مالی داشت و طلبکارها پشت در، چک به دست ایستاده بودند. از یک سازمان، پول خوبی به شان کمک شد ولی رفتند و تمام پول را صرف پارتیشن بندی و تشکیلات کردند. خوب در این صورت مردم چه احساسی نسبت به شما پیدا می کنند؟!
بسیاری از موسسات چون اطلاعات جامع ندارند و به حوزه اقتصاد وارد می شوند به انحراف کشیده می شوند. آیا درست بود که فلان موسسه قرآنی، بلیط بخت آزمایی بفروشد و باعث آبروریزی شود؟ حالا هفت میلیارد هم در بیاورد، نه خدا راضی به این کار است و نه مردم.
به موسسه ای رفتم و دیدم در کنار ساختمانش باغ اناری وجود دارد که صاحبش آن را وقف کرده و گفته: محصول این باغ، وقف موسسه باشد. انارهایش را می فروشند و در موسسه خرج می کنند. این کار اقتصادی نیست، پشتوانه است. وقف، کار بسیار قشنگی است؛ البته اگر فرهنگش ایجاد شود. اما اگر در حوزه اقتصادی وارد شوند، قطعاً مضر است. خیلی ها می گویند باید در آمدهایی باشد اما از راه هایی که من عرض کردم؛ مثلا سراغ نذر بروید؛ سراغ وقف بروید؛ سراغ وصیت نامه ها بروید؛ راهش آوردن مردم در حوزه دین و قرآن و استفاده به سبک درست است.
اول دوربین!
از قدیم می گفتند: چون دخلت نیست، خرج آهسته تر کن. بعضی از موسسات را می شناسم که زندگی شان را به باد داده اند و شب و روز فکر بدهی هایشان هستند. چرا انسان چنین کار ی بکند؟! این انسان دیگر نمی تواند فکر و برنامه ریزی کند. چنین چیزی را خدا از ما نخواسته است. همه کارهای خوب را که ما نباید انجام بدهیم؛ به اندازه ای که می توانیم، تکلیف داریم.
تجملات هم مشکل دیگری است که وجود دارد. تا می گوییم چه نیازی دارید؟ می گویند: یک دوربین می خواهیم برای فیلمبرداری ... وقتی برای مخارج یومیه ات مانده اید، دوربین می خواهید برای چه کار؟ در اتاق صندلی مناسب برای بچه ها ندارید، آن وقت دوربین می خواهید؟!
در یک موسسه در برازجان، دو سه نفر خانم بودند و به قدری اینها زیبا کار کرده بودند که من مانده بودم. آنجا هیچ نداشت اما به قدری با سلیقه تزیین شده بود که هر چه من گشتم یک عیب پیدا کنم، نتوانستم. مشکلشان برق بود چون اگر کولر کار نمی کرد، زندگی ممکن نبود. دو سه کار خواستند که همه را انجام دادم چون وقتی نگاه کردم، همه چیز سر جای خودش بود. این نظم یعنی برنامه ریزی، یعنی با حساب و کتاب کار کردن. بسیاری از موسسات در زمان ما در مرحله ورشکستگی بودند و وقتی مجبورشان می کردیم که دفتر حساب و کتاب داشته باشند، فهمیدند که دارند ورشکسته می شوند!
فعال قرآنی دور از قرآن!
دوستی داشتم و یک روز دیدم خیلی منقلب است. نذری داشت و باید شب های اول ماه به مشهد می رفت. در یکی از سفرها خیلی منقلب بود و می گفت در حرم امام رضا(ع) و در کفش داری، تنه ام به تنه پیرمردی فقیر خورد و به زمین افتاد. دست کردم و پنجاه هزار تومان دادم به او. بدون هیچ تشکری پول را گرفت و گذاشت توی جیبش، به سمت حرم چیزی گفت و راه افتاد. علت را پرسیدم. گفت: پولم را از آقا گرفتم و دارم می روم. من از جوانی کارگرم و صبح تا شب زحمت می کشم؛ هر وقت که گرفتاری مالی پیدا می کنم، می آیم اینجا و از آقا پول نقدی می گیرم و می روم. خانمم مریض است و پنجاه هزار تومان خرج بیمارستان شده. دیروز آمدم اینجا، ندادند. امروز رفتم کفشداری و به آقا گفتم: اگر دادید، دادید و اگر نه دیگر نمی آیم... من به دوستم گفتم: چرا اینقدر منقلبی؟ خوشحال باش. پولت را قبول داشته اند و حواله کرده اند. هیچی اش دست ما نیست. همه شواهد، روایات و آیات قرآن نشان می دهد که دست ما نیست.
خود شما که در این راه هستید، روزانه چقدر قرآن می خوانید؟ فردی موسسه قرآنی دارد و قرآن نمی خواند. یک نگاه به کار خودمان بکنیم. مثلا آمار می دهند که از فلان برنامه فرهنگی کشور، پنج میلیون نفر بازدید کرده اند. پنج میلیون نفر در ده روز یعنی روزی پانصد هزار نفر و ساعتی پنجاه هزار نفر! یک جایی هم برای بقیه بگذارید. یک وقت اینجور نشود که از جمعیت کشور بالا بزند. مثلا آمار تعداد حافظانی که می دهند، چقدر با حقیقت تطبیق دارد؟ واقعاً خدا برکت را از غیرحقیقت می برد. اگر اخلاص نباشد، نمی گویم نتیجه نمی دهد، بلکه نتیجه آنی می دهد و ماندگار نیست.
برگرفته شده از ماهنامه حلقه وصل - شماره 12- ص14 و 15