به جان دوست قسم که اگر علوم الهی و دینی، ما را هدایت به راه راستی و درستی نکند و تهذیب باطن و ظاهر ما را نکند، پست ترین شغلها از آن بهتر است؛ چه که شغلهای دنیوی نتیجه های عاجلی دارند و
به جان دوست قسم که اگر علوم الهی و دینی، ما را هدایت به راه راستی و درستی نکند و تهذیب باطن و ظاهر ما را نکند، پست ترین شغلها از آن بهتر است؛ چه که شغلهای دنیوی نتیجه های عاجلی دارند و
نامهای است از پدری پیر فرسوده، که عمر خود را به مشتی الفاظ و مفاهیم به پایان رسانده، و زندگی خویش را در لاک خویشتن تباه نموده، و اکنون نفسهای آخرین را با تأسف از گذشته خود میکشد، به فرزند جوانی که فرصت دارد تا چون عبادالله صالحین در فکر رهانیدن خود از تعلق به دنیا که دام ابلیس پلید است، باشد.
پسرم! از من گذشته... لکن تو نعمتِ جوانی داری و قدرتِ اراده، امید است بتوانی راهی طریق صالحان باشی. تو جوانی1 و با قدرت جوانی که حق داده است می توانی اولین قدم انحراف را قطع کنی
این آلات و ادوات و اختراعات محیرالعقولی که خداوند نصیب اروپای امروز کرده، اگر به طور عقل و در تحت پرچم دین الهی اداره می شد، علام یکپارچه نورانیت و معدلت می شد، و سرتاسر دنیا به روابط حسنه می توانست سعادت ابد خود را تأمین کند؛
سبقت از پیامبر (ص) ممنوع
در میان دوستان خوب و نیک ******* بود ما را دوستی، وسواس لیک
صبح و ظهر و مغرب و شبها مدام ******* دست و روی و البسه شستی تمام
دوستان از باب نصیحت و دلسوزی وی را گفتند:
دست را یکبار گر شویی بس است ******* نجس العینی مگر؟ والله بس است.
بی احترامی به مومن به منزله بی احترامی به امام
در یکى از سال ها امام صادق (ع) به همراه بعضى از اصحاب و دوستان خود، براى انجام مناسک حجّ حرکت کردند.
در مسیر راه ، جهت استراحت در محلّى فرود آمدند، آن گاه حضرت به بعضى از افراد حاضر فرمود: چرا شما ما را سبک و بى ارزش مى کنید؟
یکى از افراد از جا برخاست و گفت : یابن رسول اللّه ! به خداوند پناه مى بریم از این که خواسته باشیم به شما بى اعتنائى و توهینى کرده و یا دستورات شما را عمل نکرده باشیم .
حضرت صادق (ع) فرمود:
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک تابلو زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
در حالات یکی از بزرگان به نقل از ایشان می خوانیم:
ما یک گاری چی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند.
یک روز مرا دید و گفت حاج آقا سلام، ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید؟
گفتم بله.
گفت: فهمیدم چون سلام هایت تغییر کرده!
نامه 69 نهجالبلاغه، نامه امیرالمؤمنین به حارث همدانی است. حارث همدانی یکی از بهترین یاران امیرالمؤمنین(ع) بود. در حالات او هست که هم فقیه است و هم صحابه خاص امیرالمؤمنان است. از قبیله همدان است. همدان طایفهای در یمن است. امیرالمؤمنین (ع) مدتی از طرف پیغمبر در یمن مشغول تبلیغ بودند. لذا خیلی علاقمندان حضرت آنجا فراوان بودند. مرحوم سماوی در کتاب ابصار العین مینویسد، چهارده نفر از همدانیها در کربلا به شهادت رسیدند. این نامه یکی از نامههای پرمایه نسبت به مسائل اخلاقی است. چرا حضرت به حارث نامه نوشتند؟ امیرالمؤمنین در حقیقت میخواست تکریم اصحابش را بکند. این نامه برای همه است. ولی به نام حارث همدانی است که این نامه به نام او بماند. مثلاً دعای کمیل، این دعا که برای کمیل نیست. امیرالمؤمنین چرا به کمیل یاد دادند؟ خواستند این دعا به نام این شهید بزرگوار همیشه جاودانه بماند. نامه سلمان فارسی، نامه 31 به امام حسن، خواستند تجلیل کنند.
20 عوامل محبت در احادیث اسلامى
مردى نزد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) آمد و از حضرت سؤالاتى کرد از جمله پرسید: چه کنم تا مردم مرا دوست بدارند، حضرت فرمود: به مردم نیکى کن و چشم به داشته آنها نداشته باش و به آن طمع مکن تا تو را دوست بدارند.
1 - ایمان محور محبت
قَالَ الصَّادِقُ (ع) مَنْ أَحَبَّ لِلَّهِ وَ أَبْغَضَ لِلَّهِ وَ أَعْطَی لِلَّهِ فَهُوَ مِمَّنْ کَمَلَ إِیمَانُهُ
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرکس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و به خاطر خدا عطا کند، از کسانى است که ایمانش کامل شده است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر خواستى بدانى در تو خیرى هست، به دلت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا، فرمانبرداران را دوست دارد و از اهل معصیت خدا بدش مى آید، در تو خیرى هست و خداوند تو را دوست دارد. و اگر از اهل اطاعت بدش مى آید و از اهل معصیت خوشنود است، در تو خیرى نیست، و خداوند از تو ناخشنود است، و (بدان) که هر کسى با دوست خود خواهد بود. (یعنى در قیامت دوست با دوست است ).
اخلاق در راس برنامه های تحصیلی
آنقدری که اسلام، از زبان و قلم اشخاصی که تعهد به اسلام نداشته اند و انحراف داشته اند کشور ما صدمه دیده است از توپ تانک و از محمدرضا و پدرش صدمه ندیده است. صدمۀ اینها صدمۀ روحی است. صدمۀ روحی بالاتر از صدمات جسمی است. چنانچه عالِم مهذب نباشد، ولو اینکه عالِم به احکام اسلام باشد، ولو اینکه عالِم به توحید باشد اگر مهذب نباشد، برای خودش و برای کشورش و برای ملتش و برای اسلام ضرر دارد که نفع ندارد. اگر بخواهید خدمتگزار اسلام باشید، خدمتگزار ملت اسلامی باشید،
ایمان به خدا
انسان مؤمن با خدا معامله می کند و از مردم اجر و شکر توقع ندارد. اگر مردم به او بی مهری کردند، انتقام نمی گیرد، از کارش نمی کاهد، قهر نمی کند، استعفا نمی دهد، کارش را با بهشت معامله می کند و هرگز احساس ضرر و خسارت نمی کند.
افسار گسیختگی انسان
انسان اولش یک حیوانی است، بدتر از حیوانات. اگر سر خود باشد انسان، همین طور بار بیاید، هیچ حیوانی مثل انسان نیست در اینکه در شهوت، در درندگی، در شیطنت. حیوانات دیگر حدود شیطنتشان محدود است. حدود شهواتشان محدود است. حدود آن سبعیتشان. انسان چون یک موجودی است که به حسب خلقت از همۀ موجودات بالاتر هست.
یکی از کارهایی که در آموزه های دینی از آن نهی شده، کسالت و تنبلی است و ائمه (ع) از این خصلت نکوهیده به خداوند پناه می بردند.
در روایات متعددی از ائمه معصومین بر دوری و پرهیز از تنبلی و تنپروری سفارش شده است و این صفت را شایسته یک انسان مومن ندانستهاند.
در احادیث و روایات اسلامی بر پرهیز از دو خصلت "بیحوصلگی و تنبلی" توصیه شده زیرا اگر کم حوصله باشی بر حق شکیبایی نکنی و اگر سست و تنبل باشی حقّی را ادا نکنی.
تمثیل درمانی
حکایت سقراط و مرد رنجیده
روزی سقراطِ حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود. علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بیاعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .
سقراط گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت:
خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید: اگر در راه کسی را میدیدی که به زمین افتاده و از درد به خود میپیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟
مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمیشدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمیشود.
جوانها جدیدالعهد هستند به ملکوت عالم، و نفوسشان پاکتر است و هر چه بالاتر بروند اگر چنانچه مجاهده نکنند و تحت تربیت واقع نشوند، هر قدمى که به بالا بردارند و هر مقدارى که از سنشان بگذرد، بعیدتر مى شوند از ملکوت اعلى و اذهانشان کدورتش بیشتر مى شود، و لهذا تربیت ها باید از اول باشد