به خاطر عمامه نماز تعطیل...
دوری از تکلّف در ازدواج
ازدواجمان قرآنی باشد. یک داماد امشب بنا است بله برون بیاید. حاج آقا قرآن چه می گوید؟ قرآن... بسم الله الرحمن الرحیم. می گوید: در مراسم بله برون حضرت شعیب، به موسای جوان گفت: من دخترم را به تو می دهم، هر طور که آسانت است. «وَمَا أُرِ یدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ» (قصص/27) «وَمَا أُرِ یدُ» یعنی من اراده نکردم، بنا ندارم. «أَشُقَّ عَلَیْکَ» تو به مشقت بیفتی. من نمی خواهم به مشقت بیفتی، چند مثقال طلا می توانی بخری؟ می توانی تالار اجاره کنی یا نمی توانی؟ می توانی پیراهن عروس بگیری، بگیر. نمی توانی از یکی از دوستان قرض کن. مگر اشکالی دارد؟ هر طوری آسان است. «وَمَا أُرِ یدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ» این کد پدر در مراسم بله برون است. «وَمَا أُرِ یدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ» نمی خواهم به تو سخت بگذرد. به خودتان گیر ندهید، سخت نگذرانید، آسان بگیرید. قرآن می گوید: آدم هایی را که دوستشان داریم، اهل تقوا هستند، یک کاری می کنیم که خودشان را آسان بگیرند. یعنی گیر نباشند. «فَسَنُیَسِّرُ هُ لِلْیُسْرَ ى» (لیل/7) روانش می کنیم.
بعضی ها روان هستند. بعضی ها هم روان نیستند. بنده دارم می روم مسجد، عمامه ام به شاخه درخت گیر می کند و می افتد. فوری زنگ می زنم مسجد، می گویم: الو! مسجد! یک حادثه ای رخ داده است، امشب نماز تعطیل است. حادثه نیست، برو بگو عمامه ام افتاد در چاه، قد قامت الصلاة! از نماز دست برندار به خاطر عمامه. بعضی ها گیر خودشان هستند.
بعضی ها نه روان هستند. روان باشید. با زن روان باشید، شد، شد، نشد، نشد. ما خودمان گیر خودمان هستیم، زندگی ها تلخ شده است به خاطر اینکه به هم گیر می دهیم. زعفران نیست. ای خاک بر سرم. چه شد؟ زعفران نیست. خوب نیست که نیست. خوب برای این؟ خانه تمام نشده است؟ نه! خوب نشود. یک اتاقش که سفید شده است. عروس را می آوریم. نه زشت است. زشت است چیست. حالا یک اتاقش که تمیز است، زندگی را شروع کنید. زندگی هیچ وقت کامل نمی شود.
تازه داماد شده بودم. با خانواده رفتیم قم، یک اتاق اجاره کردیم. کف اتاق گچ و خاک بود، موزاییک هم نبود. اتاق بزرگ بود، نصفش را فرش کردیم، نصفش گچ و خاک بود. ابوی ام آمد گفت که... خدا همه ی اموات را بیامرزد. گفتم: آقاجان شما اگر یک شش متر زیلو برای ما بخری، بندازیم کنار اتاق، این اتاقمان اول زندگی کامل می شود.
خندید گفت: محسن!
گفتم: بله!
گفت: هشتاد سال است، دویده ام زندگی ام کامل نشده است، خوشا به حالت که با شش متر زیلو، می خواهی زندگی ات کامل بشود. زندگی هیچ وقت کامل نمی شود. می خواهی خوش باشی، با همین زیلو هم می شود خوش بود. پول نداریم انگور بخریم، خوب دانه انگور می خریم. خوب انگور را هم که قورتش نمی دهیم باید دانه دانه کنیم و بخوریم. حالا چرا انگور را پول می دهی می خری و دانه دانه می کنی و می خوری؟ دانه انگور بخر، قیمتش یک پنجم خوشه انگور است. گیر ندهید. می شود راحت زندگی کرد. منتها باید برگردیم و زندگیمان قرآنی بشود. فکرمان قرآنی بشود.
درس هاى از قرآن، قرآن، در متن زندگی، تاریخ پخش: 10/04/93