حاج آقای ابوترابی معمولا بیشتر از سه یا چهار ساعت نمی خوابید. یا به کارهای مردم تهران که نماینده شان بود می رسید یا به امور بچه های آزاده. یک روز گفتم: حاج آقا می تونم ازتون خواهشی کنم
حاج آقای ابوترابی معمولا بیشتر از سه یا چهار ساعت نمی خوابید. یا به کارهای مردم تهران که نماینده شان بود می رسید یا به امور بچه های آزاده. یک روز گفتم: حاج آقا می تونم ازتون خواهشی کنم
وزارت اطّلاعات کارش به جایی رسیده که به جز جاسوسی و خبرچینی از این و آن، یک عدّه از افرادش آدمکشی می کنند.
ابتداییترین کار شما دانشجویان این است که خودتان را شناخته و منشأ اثر باشید. تحلیلها، نگرشها، واقعبینیهای شما باید با زمانشناسی باشد و لازمه این امر شناخت و بصیرت است.
البته صرف تِحلیل، مثل علم بیعمل است. هنگامی که اطلاعات و شناخت کافی توأم با عمل نباشد، نتیجه آن چیزی جز حسرت و غصه خوردن نخواهد بود.
کتاب داستان سیستان، یادداشت های شخصی رضا امیرخانی است که به سفر رهبری به سیستان و بلوچستان در سال 1381 مربوط می شود. سعی می کنیم در چند قسمت نکات جالب این کتاب منتشر کنیم که هم استفاده کنید و هم ترغیب بشوید که کتاب را بخرید و بخوانید.
عبدالحسینی عاقبت آرام می گیرد و جایی می نشیند. مثلِ همیشه خون سرد. شروع می کند با ریشِ بلندش ور رفتن و هم زمان سرِ صحبت را با مولویِ اهل سنتی که کنار دستش نشسته است، باز می کند. مولویِ اهل سنت نسبتاً جوان است، حدود چهل سال سن دارد. دقیق که می شوم می بینم که عبدالحسینی با مولوی گرم گرفته است. صحبت بر سرِ تنها تشابهشان است.
-شما هم ریشت پر بدک نیست ها! خوب بلند است، اول کسی هستی که می بینم ریشت از من بلندتر است. من از آخوندهای خودمان جلوترم، اما شما ما را جا گذاشتی...
مولوی جوان، تسبیح را کنار می گذارد و لب خند می زند، اما عبدالحسینی به این راحتی ها از رو نمی رود.
- شانه هم می زنی شما؟
باسمه تعالی
سلام
من همسایه ی شما هستم، در همین محله و در همین نزدیکی ها زندگی می کنم.
حسینی است، ابالفضلی است غیرت ما
به خواب نیز نبیند یزید ذلت ما
مقدّر است که در این جهاد پیروزیم
قسم به خون رضایی نژاد پیروزیم
قسم به تک تک آلاله های این گلشن
علی محمدی و شهریاری و روشن
به تشنه کامی عباس هایمان سوگند
به دست بسته ی غواص هایمان سوگند
در این مجاهده کوتاه آمدن هرگز
و با یزید زمان راه آمدن هرگز
بگو به هرکه در این معرکه کم آورده است
بگو که بیرق خود را نمی نهیم از دست
اگر خدای نکرده هوای آن دارید
که باز بهر ولی جام زهر پیش آرید
فقط نه جام شما را به قهر می شکنیم
که دست ساقی هر جام زهر می شکنیم
هر چه درس بخوانید و بخوانیم، اگر چنانچه به راه مستقیم نباشیم و مهار نکنیم معلومات خودمان را و مهار نکنیم نفس خودمان را و در این راه مستقیم نکُشیم نفس را، هر چه معلومات زیادتر بشود، از انسانیت، انسان دورتر می شود و مشکل تر می شود انسان خودش را برگرداند.
کتاب داستان سیستان، یادداشت های شخصی رضا امیرخانی است که به سفر رهبری به سیستان و بلوچستان در سال 1381 مربوط می شود. سعی می کنیم در چند قسمت نکات جالب این کتاب منتشر کنیم که هم استفاده کنید و هم ترغیب بشوید که کتاب را بخرید و بخوانید.
نویسنده از تعداد نامه ها و سیستم بررسی آنها متعجب می شود: «روز اول سفر در استادیوم، 10500 نامه جمع شده است! ... نامه ها را جمع می کنند، یک گروه بیست - سی نفره نامه ها را می خوانند و در رده های موضوعی مختلف دسته بندی می کنند. و بعد موضوعات را می برند روی نمودار. ... این کار چنان با سرعت انجام می شود که همان شبِ اول، ره بر نمودار تنوع موضوعی نامه ها را می بیند.
ناجوانمردی از این بیشتر؟! بعضی در دلِ خود احساس ضعف می کنند، یا چشمغرّههای امریکا آنها را می ترساند، یا وعدههای امریکا و امثال امریکا دل ضعیف و ناتوانشان را به خود جذب می کند؛ لذا به سمت امریکا می کشند. آنگاه ملت و جوانان مؤمن و مدیران باایمان و باصفای کشور را متّهم می کنند که اینها نمی توانند؛ بنابراین ناچاریم برویم تسلیم امریکا شویم! کسانی که دم از مذاکره با امریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست. در حالی که دشمن اینطور اخم می کند، اینطور متکبّرانه حرف می زند، اینطور به ملت ایران اهانت میکند، تصریح هم می نماید که می خواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّهای در اینجا ذلیلانه و زبونانه می گویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانه بی غیرتی است؛ این سیاستمداری نیست. سعی میکنند رنگ و لعابی از فهم سیاسی به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسی است.
ملّت ایران هم می تواند تحریم کند؛ این را بگوییم که اگر بنای بر تحریم باشد، در آینده این ملّت ایران است که آنها را تحریم خواهد کرد. بیشترین سهم گاز دنیا در اختیار ما است، مال ملّت ایران است؛ گازی که یک انرژی بسیار مهم و اثرگذاری است و دنیا به آن احتیاج دارد و همین اروپای بیچاره احتیاج به این گاز دارد، این گاز در اختیار ما است؛ ایران بیشترین سهم گاز موجود در دنیا را فعلاً - تا حدّ اکتشافات فعلی در ایران - دارد؛ مجموع نفت و گاز را هم که حساب کنیم، باز بیشترین اندازهی نفت و گاز بر روی هم را جمهوریاسلامیایران دارد؛ ما تحریم می کنیم آنها را در وقتی که مناسب باشد؛ و جمهوریاسلامی می تواند این کار را بکند.
رمز پیشرفت یک کشور، یعنی آن محور اصلی برای اقتدار یک کشور، پیشرفتِ همراه با اقتدار، علم است. آماج بسیاری از توطئههای امروزی که علیه جمهوری اسلامی هست، علم و اهل علم و دانشجویان علم و محیط علمی است؛ این را توجه داشته باشید. نگذارید این تیر طبق آن هدفگیری دشمن، به هدفی که آنها گرفتهاند، اصابت کند. کار علمی را نگذارید متوقف بشود. از همهی این حرفهائی که گفته شد، مهمتر، مسئلهی علم و تحقیق و پژوهش است. دنیای غرب ثروتش از ناحیهی علم است، اقتدارش از ناحیهی علم است، زورگوئی ای که امروز می کند، به خاطر علمی است که دارد. پول فی نفسه اقتدار نمی آورد. آنی که اقتدار می آورد، دانش است.