فیلمنامه پیشنهادی اصغرفرهادی، برای قحطی ایران!
مرثیه ای برای یتیم خانه!
زن چادری و مرد ریشو همراه زن فاحشه وارد خانه افسر می شوند و همزمان که به زن فاحشه، توهین میکنند، کودک خود را نیز کتک میزنند. زن فاحشه، به آنها لبخند می زند و بهشان آب تعارف میکنند. مرد ریشو در پاسخ، توی صورت زن فاحشه، تف می اندازد و زن فاحشه باز می خندد.
وسط این بلبشو ایران و جهان، به جای آنکه کارگردانان ما، فیلم های خود را به موضوعات جدی و اساسی، همچون دفاع از حقوق صنف زحمتکش فاحشه ها، اختصاص دهند، یک آقایی از سر شکم سیری بلندشده است و یک فیلم در مورد قحطی دوران رضاشاه ساخته و آن را به انگلیسی ها نسبت داده. اتفاقی که به نظر من از اساس دروغ است. چرا که اصلا زمان رضاخان، مشکلی در مملکت وجود نداشته. و اگر مشکلی هم وجود داشته، رضاخان مسبب را داخل تنور می انداخت و آن مشکل سریعا حل می شد.
جدای از این ایراد، فیلم از لحاظ فیلمنامه بسیار مخدوش است. به همین منظور، از اصغرفرهادی بزرگ، درخواست کرده ایم که با این موضوع یک فیلمنامه تهیه کند. در ادامه خلاصه فیلمنامه اصغرفرهادی تقدیم می شود:
«قحطی همه شهر را فراگرفته است. یک شیر آب درحال چکه کردن است. یک خانم فاحشه، ظرفی را زیر شیر آب می گذارد و میرود. یک قحطی زده وارد کادر میشود و از آبی که داخل ظرف جمع شده میخورد و از مرگ نجات پیدا میکند. ما با تماشای این صحنه میفهمیم که فاحشهها چقدر انساندوست و خوب هستند و اساسا نباید هیچکس را قضاوت کنیم. در تمام این صحنه، یک زنچادری و یک مرد ریشو، یک چوب کلفت به دست گرفتهاند و شدیدا فرزند خود را کتک میزنند. این زن و مرد در تمام طول این مدت، تسبیح به دست دارند و بلندبلند ذکر میگویند.
قهرمان فیلم –سردارخان- پس از تلاش های بسیار، آدرس خانه افسر انگلیسی را که یکی از مسببان اصلی قحطی است پیدا میکند. سردارخان یواشکی وارد خانه افسر انگلیسی میشود. او مشاهده میکند که افسر انگلیسی مردی بدبخت است که پدر و مادرش مریض هستند. همچنین هفت، هشت بچه قد و نیم قد دارد که بسیار ضعیف و لاجان هستند. آنها بدبخت هستند و شیرخانه شان هم چکه می کند. همان لحظه هم یک کبوتر روی سر افسرانگلیسی کار خرابی میکند و سردارخان از عمق جان متوجه می شود که در مورد افسر انگلیسی اشتباه کرده. چراکه افسر انگلیسی برای کمک به خانواده بدبخت خود، همه آذوقه شهر را به انحصار خود در آورده است. سردارخان، از افسرانگلیسی عذرخواهی می کند و برمیگردد. خانم فاحشه، واردخانه افسر می شود و ظرف دیگری زیر شیرآب می گذارد. زن چادری و مرد ریشو همراه زن فاحشه وارد خانه افسر می شوند و همزمان که به زن فاحشه، توهین میکنند، کودک خود را نیز کتک میزنند. زن فاحشه، به آنها لبخند می زند و بهشان آب تعارف میکنند. مرد ریشو در پاسخ، توی صورت زن فاحشه، تف می اندازد و زن فاحشه باز می خندد. کبوتر دیگری باز روی سر افسرانگلیسی کارخرابی میکند. افسر انگلیسی خیلی لاجان است و با همین کارخرابی، از دنیا میرود و ما دلمان برای افسرانگلیسی خیلی میسوزد.
در راه، سردارخان خبر خیانت همسر خود را دریافت میکند. سردارخان که با خود عهد بسته است که دیگر کسی را قضاوت نکند، همسرخود را هم قضاوت نمیکند و دیگر دنبال ماجرا را نمیگیرد و تا آخر عمر با همسر خود به خوبی و خوشی زندگی میکند و همسرش هم تا آخر عمر به خوبی و خوشی به او خیانت می کند.
در تمام این مدت، زن چادری و مرد ریشو، فرزند خود را که دیگر جوان رعنایی شده کتک میزنند و ذکر می گویند. خانم فاحشه هم یک کارخانه آب معدنی درست کرده و سودش را به خیریه ها میدهد.»
امیدواریم آقای ابوالقاسم طالبیِ به اصطلاح کارگردان، با خواندن فیلمنامه فوق، از بیراهه ای که در آن پاگذاشته است بازگردد.
نویسنده:
محمد اسدی