مصاحبه خواندنی با خواهر شهید دیالمه به مناسبت هفتم تیر
سید عبدالحمید دیالمه، از شهدای جوان و موثر حزب جمهوری اسلامی در روز هفتم تیر است. دیالمه را فعالان انقلابی روزهای سخت مبارزه و شکل گیری جمهوری اسلامی، به مخالفتهای صریح و آتشین با منافقین، بنیصدر، عبدالکریم سروش و میرحسین موسوی، آنهم پیش از عیان شدن انحرافات جدی آنها میشناسند. اما شاید مبنای همه این روشنبینی و بصیرت خاص و مثال زدنی شهید دیالمه بوده است را باید مبانی صحیح و قوی اعتقادی و دینی عبدالحمید دیالمه دانست. آنجا که کلاسها عقیدتی وی در دوران جوانی و در اوج هجوم تفکرات غربی و شرقی، محل امنی برای جوانان مشهدی و بعد از آن تهرانی بوده است.
دیالمه را باید یکی از بزرگترین نمادهای بصریت انقلابی دانست. وی که به نمایندگی از مردم مشهد در اولین مجلس شورای اسلامی حضور پیدا کرده بود، با وجود جوانی توانست یکی از موثرترین نمایندگان مجلس اول و یکی از اصلیترین پرچمداران عزل بنیصدر در مجلس باشد.
به مناسبت فرا رسیدن هفتم تیر سالروز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و یارانش از جمله شهید دیالمه، رجانیوز مصاحبهای خواندنی با خواهر شهید دیالمه را منتشر میکند. خانم دیالمه با تسلط خوبی که به مسائل سیاسی زمان حیات برادر داشت، به صورت مفصلی به بیان رویکردها، دیدگاهها، فعالیتها و خاطرات آن شهید بزرگوار پرداخته است.
از آنجا که اولین عامل مؤثر در شکل گیری شخصیت هر فردی، پدر، مادر و فضای خانوادگی اوست، لطفاً در ابتدا بخشی از فضای تربیتی شهید دیالمه را برای ما ترسیم بفرمایید.
بسم الله الرّحمن الرّحیم. شهید دیالمه در اردیبهشت ماه سال 1333 و در یک خانواده مذهبی متولد شدند. تقریبا همه کسانی که پدر من را می شناختند، چه از خویشاوندان و چه از غیر خویشاوندان، پدر را به عنوان یک فرد متدین می شناختند. این موضوع تا حدی مشهود بود که برخی از خویشاوندانی که حتی به برخی از مسایل شرعی پایبند نبودند، به جهت علاقه و احترامی که برای پدر قایل بودند و بدون اینکه کسی از آن ها خواسته باشد، هنگام ورود به خانه ما شئونات دینی را رعایت می کردند، به گونه ای که حتی بعد از فوت پدر ما آثار این احترام را می بینیم. ما سه فرزند این خانواده بودیم و البته شهید دیالمه اولین و تنها پسر خانواده.
هر روز با صدای اذان و صدای تلاوت قرآن پدر از خواب بیدار می شدیم. به یاد ندارم که ایشان بدون وضو از خانه خارج شده باشند، و حتی مواردی پیش می آمد که عجله داشتیم و دیر شده بود و باید ساعت مشخصی در جایی می بودیم، ولی ایشان اصرار داشتند که حتماً وضو بگیرند و مقیّد بودند که نمازشان را اول وقت بخوانند. ایشان دندانپزشک بودند و لیسانس مدیریت بیمارستان ها را هم از دانشگاه تهران داشتند. به دلیل همین حیطه ی علمی و کاری اغلب در جایگاه ریاست برخی از بیمارستان ها بودند و یا به عنوان بازرس بیمارستانها. با اینکه معمولا ایشان مسئولیتی را بر عهده داشتند، ولی هیچ وقت این مسئولیت باعث نمی شد که بین ایشان و خانواده با طبقات محروم جامعه فاصله ایجاد شود و این نکته مشهودی بود که بسیاری ایشان را به این ویژگی می شناختند.
مسئله رسیدگی به نیازمندان و طبقات محروم جامعه یکی از مسایل اساسی بود که پدرم خیلی با آن درگیر بودند. از طرف دیگر مادر هم اهتمام خاصی به دستگیری از مردم و حل مشکلات آنان داشتند و برای همه خویشاوندان و تمام کسانی که خانواده ما را می شناختند، نقش یک تکیه گاه را ایفا می کردند. کم نبودند افرادی که به دلیل مشکلاتی که داشتند از طبقات محروم جامعه به مادر مراجعه می کردند و یا به علت بیماری که داشتند و پدر می توانستند کاری برای ایشان انجام دهند، به پزشکان متعهد معرفی می شدند و حتی بعضی از این ها در منزل ما می ماندند تا زمانیکه مشکلاتشان حل شود.
من این ها را از این باب می گویم که روشن بشود که بسیاری از ویژگی هایی که بعدها در شهید دیالمه بروز کرده است، ناشی از همین فضایی است که از کودکی در آن رشد نموده است. اصولا خانه ما جزء خانه هایی بود که همه به راحتی در آن رفت و آمد می کردند و آن را خانه خودشان می دانستند و محلی برای رفع مشکلاتشان. همین مسئله باعث شده بود که ما فرزندان و به خصوص شهید دیالمه که اولین فرزند خانواده بود، از همان ابتدا با مشکلات جامعه آشنا شویم. از طرف دیگر نیز روح معنوی که در شخص خود پدر حاکم بود و التزامی که به تقیّدات دینی داشتند، باعث شکل گیری نقش غالب فضای خانه ما شده بود.
برادرم از سنین کودکی و سپس نوجوانی اولین جلسات مذهبی را از طریق همراهی با پدر تجربه کرد. که شاید بتوان گفت یکی از اصلی ترین این جلسات، همان جلسات مشهور به انجمن اسلامی پزشکان بود. همه پزشکان متدین آن زمان در این جلسات شرکت می کردند از شخصیتهای بارزی که در آن جلسات حضور داشتند، شهید مطهری بود که بحث های سلسله واری در آن جلسات ایراد می نمودند. همینطورشهید بهشتی و برخی دیگر .
این جلسات فرصت خوبی بود تا شهید دیالمه با بسیاری از علما و بزرگان و اندیشمندان مذهبی آن زمان آشنا بشوند. همین امر یکی از اصلی ترین عواملی بود که موجب شده بود تا هدفی متعالی برای شهید ترسیم شده و با تلاش و پیگیری هایی که ایشان داشت، و پشتکاری که از پدر به ارث برده بودند، راهی را انتخاب کند که در آینده بتواند تأثیرات بسیار زیادی در جامعه داشته باشد.
البته یکی از این تأثیرات، نقش ایشان در مسائل سیاسی بود که از ابعاد دینی ایشان نشأت می گرفت. اما برخی این شبهه را مطرح می کنند که هر چند که ایشان حرف های درستی هم زده باشد، ولی نمی توان ایشان را یک عالم اسلام شناس دانست، به همین دلیل این سوال مهم است که جدای از اینکه تحصیلات آکادمیک ایشان چگونه بوده است، بحث های دینی را چطور پیگیری می کردند و آیا اگر تحصیلات حوزوی داشتند به چه شکلی و تا چه حد بوده است؟
رشته دانشگاهی ایشان پزشکی بود، البته دانشگاه مشهد از معدود دانشگاه های کشور بود که دانشجویان باید پس از یک سال امتحان می دادند. شهید دیالمه با اینکه انتخابش پزشکی بود و در پزشکی قبول شده بود ولی به دلیل فعالیت های سیاسی ای که داشت، پس از امتحان سال اول، ساواک ایشان را از ادامه تحصیل در این رشته منع کرد و ایشان ناچار شدند که رشته داروسازی را ادامه دهند. البته او از رشته داروسازی هم ابراز رضایت داشت، چون هدفش اساسا چیز دیگری بود گویا راه دیگری را برای خودش ترسیم کرده بود.
علاقه شهید دیالمه و حرکت ایشان در شناخت مبانی دینی و اهمیتی که به این مسئله می دادند خیلی بیشتر از توجهی بود که به رشته آکادمیک دانشگاهی داشتند. البته پشتکار، استعداد و هوش سرشاری که ایشان داشتند باعث شد که خیلی خوب بتوانند این دو را با هم جمع کنند. گاهی اوقات که خانواده کتابخانه ایشان را می دیدند این سوال را می پرسیدند که شما درس حوزه می خوانید یا پزشکی؟ ایشان با خنده پاسخ می دادند که شما یک دکترا می خواهید و من این را می گیرم و به شما می دهم، دیگر به بقیه کاری نداشته باشید. این سیمای اتاق ایشان و حتی نحوه ی چینش کتابخانه توسط ایشان، این ذهنیت را برای هر بیننده ای ایجاد می کرد که او فردی است که در حوزه علمیه درس می خواند، در حالیکه به طور رسمی این گونه نبود.
شاید اولین آشنایی ایشان با روحانیت اصیل شیعه در همان دوران نوجوانی و بواسطه ی شهید مطهری و جلسات درس آیه الله مکارم شیرازی بود که درحسینیه بنی فاطمه برگزار میشد. بیشترین کتاب هایی که در منزل ما رواج داشت و از ما خواسته می شد که در سنین نوجوانی این ها را بخوانیم و خود ایشان تأکید ویژه ای داشتند، کتاب های وزین اعتقادی آیه الله مکارم از انتشارات " نسل جوان" بود. و یا مجله مکتب اسلام که شاید تنها مجله ای بود که در زمینه علمی – اسلامی در آن زمان وجود داشت و همه شماره های آن هم به خانه ما می آمد. از این رو شهید دیالمه جزء نوجوانانی بودند که از ابتدا از محضر علما استفاده کرده و کتاب های ایشان را مطالعه می کرد. فکر نمی کنم کتابی از شهید مطهری، آیت الله مکارم، آیت الله سبحانی و یا علامه عسگری در آن زمان بوده باشد که ایشان نخوانده باشند.
من به یاد دارم که در دوران راهنمایی بودم که مدیر مدرسه کتاب"150 صحابی ساختگی" از علامه عسکری را به من هدیه داد به محض اینکه این کتاب را آوردم به منزل، شهید دیالمه گفتند که مدیرتان انسان عمیقی نسبت به اسلام بوده و یا اینکه گمان کرده که شما این گونه هستید؟. گفتم: چطور؟ گفت: این کتاب یک تحقیق بسیار عمیق در زمینه ی یکی از ادّعاهای دروغین در حق تشیع است و نویسنده نیز یک شخصیت تاریخی بسیار تأثیرگذاردر جهان اسلام . شهید دیالمه وقتی این حرف را می زد که شاید 23 سال و یا کمتر از آن داشت وخیلی ها اصلا علامه را نمی شناختند.
بعدها به خاطرهمین تاکید شهید من سعی کردم که این کتاب را درهمان سن 13یا14سالگی بخوانم اما عمق کتاب را نمی فهمیدم. این توجه ایشان به مطالعه این نوع کتابها از طرفی نشان همت والای او در یافتن حقایق اسلام و تشیع از منابع اصیل و از طرف دیگر حاکی از توانمندی های بسیار بالا هوش و استعداد خاص او بود.
سخن از یک عالم حوزوی نیست سخن ازیک جوانی است که در فضای دانشگاهی آن روز که شناخت عمیق دینی نادر بود، همت کرد تا اسلام ناب را از سرچشمه های اصیل آن یعنی قرآن و اهل بیت بشناسد باورکرد و عمل کرد و کوشید تا به نسل جوان منتقل کرده و در بسیاری تحول ایجادکند. در آن زمان جوانان دانشگاهی چندان با علما آشنا نبودند. به نظرم به کسانی که نگران این هستند که شهید دیالمه بعنوان اسلام شناس مطرح بشود باید گفت بهتر است به جای این سخنان نشان بدهید که کجای سخنان شهید با مبانی اسلام تعارض داشته؟
واقعیت آن است که آنچه گفت و عمل کرد اسلام ناب بود و چیزی بود که سبب شد حتی علمای بزرگی چون آیت الله میرزا علی آقا فلسفی و آیت الله مروارید و آیت الله نوغانی و آیت الله میرزا جوادآقا تهرانی که ارکان حوزه علمیه مشهد محسوب می شدند در آستانه ی انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، شهید را که در آن زمان یک جوان 25ساله بود، به عنوان یکی از پنج کاندیدای مورد حمایت قرار دهند و این خود نشان بینش صحیح اوست، حساسیت هایی که علمای بزرگ داشتند، این اجازه را به آن ها نمی داد که هر جوانی را به خصوص از دانشگاهیان آن روز، با این جدیت تأیید کنند. این به دلیل همان رابطه ی عمیقی بود که شهید دیالمه با علما داشت و آنان نیز از سطح بالای توانایی های علمی و عملی او خبر داشتند.
مرحوم علامه عسگری من از خود ایشان شنیدم که می گفتند: " اولین باری که با این شهید برخورد کردم یک مقدار که ایشان صحبت کرد و من صحبت کردم، با توجه به شناختی که نسبت به فضای دانشگاهی داشتم به ایشان گفتم که من ارتجاع هزار و چهارصد ساله هستم و شهید در پاسخ من گفتند که من دو هزار ساله هستم. خندیدم گرچه دوهزار ساله معنا نداشت ولی من فهمیدم که ایشان دنبال اسلام ناب و اصیل و خالص است." نگاه علما و شخصیت های حوزه به ایشان این گونه بود. به هرحال شهید دیالمه بیش از آن که یک شخصیت سیاسی باشد، یک شخصیت فکری و اعتقادی بود. اگر چه توانست نقش بسیار مهمی در جریانات سیاسی آن روز داشته باشد بنظرم اگر درمیان شخصیتهای دانشگاهی آن روز یک مصداقی برای این جمله بخواهیم بیابیم که" سیاست ما عین دیانت ماست ". مصداقش شهید دیالمه بود.
همانطور که فرمودید، یکی از ویژگی های ایشان این بوده است که در زمینه علوم دینی خیلی مطالعه می کردند. افراد منحرفی هم هستند که مطالعات زیادی دارند و اتفاقاً این انحراف به خاطر این است که خیلی مطالعه می کنند و خودشان هم خیال می کنند که خیلی عمیق خوانده اند. به نظر شما فرق اساسی شهید دیالمه با اینگونه افراد در چیست؟
یکی از اساسی ترین فرق های شهید دیالمه با اینگونه افراد،این بود که هدفش از مطالعه فراوان یافتن مبانی دین بود او نمیخواست دنبال خواسته ها و برداشتهای خودش در دین بگردد به همین خاطر هم میبینیم که یک کلمه به اسلام اضافه نکرد. درحالیکه بواسطه ی اطلاعات و هوش سرشار وخلاقیتی که داشت، توانایی این را هم داشت که حرفی را از خودش به اسلام اضافه کند، ولی نمیخواست. اگر تشکیلاتی به عنوان "مجمع احیاء تفکرات شیعی" هم تشکیل شد، ایشان به دنبال ایجاد تفکر شیعی نبود، بلکه به دنبال احیا آن بود و معتقد بودآنچه که علما زحمت کشیده و از متن قرآن و روایات اهل بیت(علیهم السّلام) بیرون آوردند باید درجامعه احیا شود.
توجه به کلید واژه هایی که شهید بکار میبرد مانند ثقلین، صراط مستقیم، امام ضابطه حرکت و ... نشان از یک زیربنای عمیق فکری است. او معتقد بودکه بسیاری از اصطلاحات اسلامی از مفهوم اصیل خودش یعنی از مفهوم قرآنی و روایی خود فاصله گرفته و باید احیاشود مفاهیمی چون توکل / زهد/انتظار/صبر که همگی در سلسله مباحث ضوابط حرکت برصراط مستقیم توسط شهید مطرح شد. توجه کنید که اینها درفضایی بود که هرروز صاحبان افکار التقاطی یک اصطلاحی را بنام اسلام باب می کردند و بعد هم خودشان تعریف میکردند مانند خودسازی انقلابی یا جامعه بی طبقه توحیدی و مانند آن و شهید باتوجه به حساسیت خاصی که نسبت به انحرافات داشته در مقابل همه این انحرافات یک تنه ایستاد زاویه های آن را با اسلام روشن کرد .
ایشان تا چه حد معتقد به مطالعه ی افکار انحرافی و غیر دینی بودند؟
اتفاقاً یکی از خصوصیات ایشان که خیلی بارز بود، مطالعات عمیق در افکار غیردینی است. اومصمم بود که بیشتر مطالبی را که علیه دین به نگارش درآمده مطالعه کند وقت زیادی را صرف می کرد تا میزان زاویه ای را که هرمطلبی با حقیقت اسلام دارد روشن کند. همین امر باعث می شد که با افکار مخالف آشنا شود و از این رهگذر با ظرافت های خاص دین هم آشنا گردد. بحث هایی مانند مذهب در بوته تاریخ که شهید نقش مذهب و دین در حیات انسان را مطرح می کند، نشان باورعمیق او به دین بود که میکوشید این باور را دردیگران توسعه دهد. این باور و این همت را شما می توانستید در کلاس ها حس کنید. وقتی که از دین سخن می گفت، از پیامبر و امام سخن میگفت باهمه وجودش حرف میزد وهمین تاثیرگذار بود.
آیا شما بصیرت بالای شهید دیالمه را هم نشأت گرفته از همین باور و دیدگاه مکتبی او می دانید؟
قطعا همین طوراست اصلا بصیرت چیزی جز این نیست که انسان حق را درست بشناسد باطل را هم بشناسد و تفاوتهای آنها را درک کند. البته اینهمه مرهون معرفتی دیگر نیز درشهید بود و آن اینکه او درک درست و عمیقی نسبت به جایگاه وحی/ جایگاه پیامبر/وجایگاه امام معصوم داشت قران کریم در آیه ای خطاب به پیامبر میفرماید "ای پیامبر هر چه این ها را نصیحت کنی، این ها گوش نمی دهند، می بینی که به تو توجه می کنند ولی این ها بصیرت ندارند.
ینظرون الیک ولاتبصرون " به تو نگاه می کنند ولی بصیرت ندارند، یعنی چه؟ در این زمینه آیت الله جوادی آملی تعبیر ظریفی دارند. ایشان می گویند یعنی اینکه درکی از جایگاه پیامبر نداشتند. پیامبر را یک کسی مثل خودشان می پنداشتند!! اگر چه برخی جزء صحابه هم بودند، اما درکی از جایگاه پیامبر و وحی و اتصال ایشان با عالم غیب نداشتند. من این را می خواهم بگویم که این درک نسبت به امامت و وحی و نسبت به جایگاه اهل بیت(علیهم السّلام) به عنوان یک باور جدی در وجود شهید دیالمه بود.
دانشجوی آن روز که اهل مبارزه بود نهایتاً دو تا امام را می شناخت، یکی حضرت امیر (ع) ودیگر امام حسین (ع) اما شهید دیالمه در آن زمان به گونه ای از امام سجاد و امام صادق(علیهما السلام) صحبت می کرد که امروز راجع به این ها صحبت می کنند. خوب است که عناوین سخنرانی برخی شخصیت های روشنفکر دانشگاهی آن روز را با عناوین سخنرانی ایشان مقایسه کنید، در اینجاست که تفاوت ها ظاهر می شود.
مثلاً عنوان "رساله حقوقیه امام سجاد(ع)" اصلا در بین دانشجویان آن روز مطرح نبود حتی امروز هم خیلی مطرح نیست چیزی که اگر به عمق آن پی میبردیم همه مسایل مربوط به حقوق بشر و امثال آن حل میشد. چون ایشان این مسئله را باور داشت که اهل بیت عصمت و طهارت همگی باید در جامعه مطرح و احیا شوند، در این خصوص تلاش ویژه ای کرد و بنظرم همین معرفت و باور تأثیر بسزایی در جامعه آن روز داشت.
خیلی از اوقات از ما می پرسند که چنین بصیرتی برای شهید چگونه حاصل شد؟ حتی برخی فکر میکردند حرفهای او غیب گویی است ؟ در حالیکه این گونه نبود. آنچه که باعث می شد ایشان به راحتی متوجه افکار افرادی مانند سروش یا بنی صدر یاموسوی یا ...... شوند، همان مبانی دینی بود. لذا شهید زمینه ها و گرایش ها و قرائت های مختلف از دین را در همان سال های اول انقلاب در افکار سروش می دید.
لطفاً در مورد آشنایی و برخورد شهید دیالمه با سروش و نکات انحرافیش بیشتر توضیح دهید.
من تا آنجایی که اطلاع دارم در یک جلسه شخصا با ایشان بحث کرده بودند. و به خود ایشان اشکالات فکری را مطرح کرده بود. بخصوص اشکالات این بحث که دین، مبانی ثابت و اصیلی ندارد و در واقع متکی به برداشت ها و باورهای آدمهاست که به عنوان قرائت های مختلف بعدها منقح شد. این چیزی بود که شهید دیالمه نسبت به آن حساسیت نشان داد و این جمله را من از ایشان به یاد دارم که یک وقتی در مورد برخی از مسایل از ایشان سوال کردم؟ ایشان گفتند: "پیچیدگی صحبت های سروش و فاصله ای که از مبانی اسلامی دارد، به شکلی نیست که به این زودی ها برای مردم آشکار شود." این سخن را در ابتدای دوران نمایندگیشان عنوان کردند. گرچه سروش در آن زمان خیلی در سطح عموم مطرح نبود. وجوانان با کتاب های شریعتی بیشتر آشنا بودند.
در مورد دکتر شریعتی، شهید دیالمه در یکی از سخنرانی هایشان با عنوان "بنی صدر و لیبرالیسم" نکاتی در مورد اسلام شناسی او بیان می کنند و بدون اینکه اسمی ببرند، این مسایل را نقل می کنند که این فرد این تعابیر را در دهان ها انداخته است و اینکه چه ضایعاتی از این حرف ایجاد می شود، مطرح می کنند.
نظر شهید دیالمه مشخصاً در مورد دکتر شریعتی چه بود؟
به غیر از نوار لیبرالیسم که گریزی به این مسئله است، دو سخنرانی از شهید در مورد شریعتی وجود دارد که دیدگاهش را آشکار می کند. یکی نوار "الیناسیون یا ازخود بیگانگی جامعه " است. ایشان در آنجا این جمله را می گوید که "جامعه ایرانی در برابر اولین کسی که الیناسیون را مطرح کرد، الینه شد." یعنی فضا به گونه ای است که ما اصلا نمی توانیم بگوییم که بالای چشمش ابروست. به دلیل آنکه در فضای دانشگاهی آن روزنقد شریعتی بسیار سخت بود، ایشان با ظرافت خاصی اینکار را انجام داد.
دوم در مورد کتاب معروف شریعتی که "انتظار مذهب اعتراض"است، سخنرانی شهید دیالمه با عنوان "انتظار ضابطه حرکت بر صراط مستقیم" بود. ایشان با توجه به مباحث دینی و بحثی که در مورد جامعه ظهور وجود دارد، نشان می دهد که انتظار مذهب اعتراض نیست بلکه مذهب اعراض است. یعنی حتی اگر ما یک جامعه دینی هم داشته باشیم، به دلیل نیاز جامعه به وجود امام معصوم، باز هم از آن اعراض خواهیم کرد و مرتبه بالاتری را طلب می کنیم. مبحثی را که شریعتی عنوان می کند که انتظار فقط مقوله اعتراض است، اعتراض به ظلم و جور است، و این شبهه مطرح است که اگر ما خودمان بتوانیم حکومت ظلم و ستم را برچینیم، دیگر نیازی به امام نیست که این شبهه در آن سخنرانی به خوبی پاسخ داده شده.
البته ایشان نواری هم دارند، که در جمع خصوصی بوده و آن خط استشراق است. که در آنجا به نقشه هایی که از طرف فراماسونری و صهیونیسم، در پشت پرده ی ایجاد اسلام شناس ها برای جوامع شرقی وجود دارد، اشاره می کند. ویژگی هایی مانند اینکه افرادی باشند که در فضای ضد آخوند و روحانیت رشد کرده باشند، تعصب زیادی نسبت به مبانی دینی شیعی نداشته باشند، به نوعی تسنن زده باشند و ویژگی های دیگری که مطرح می کنند. یک بار در یکی از جلسات عمومی که برای خانم ها تشکیل شده بود، یکی از خانم ها سئوال کرد که بالاخره نظر نهایی شما نسبت به کتب شریعتی چیست؟ ایشان در پاسخ این مثال را به کار بردند که من فکر می کنم که کتاب های ایشان مثل آن بخاری می ماند که روشن است اما دارد دود می زند.
ممکن است که ما یک گرمایی از آن حس بکنیم، ولی نهایتاً در دراز مدت تمام مجاری تنفسی شما از این دود پر می شود. من فکر می کنم این مثال بسیار زیبا و دقیقی است که نشان می دهد در کلمه کلمه ی آن کتاب ها دقت شده و ضمن اشاره به تأثیری که این کتب در ایجاد انگیزه مذهبی و شور دینی در برخی می کرد اما به دلیل برخی اشکالات مبنایی جلو تنفس سالم را می گیرد. قشر جوان دانشجوی آن روز و حتی برخی روحانیون از این کتب متأثر بودند. حتی کسانی بودند که به وسیله ی این کتاب ها دیندار شده بودند. لذا طرح این موضوع که این کتب اشکالات مبنایی دارد، کار سختی بود. ولی من فکر می کنم که ایشان خیلی خوب توانست این موضوع را روشن کند.
آیا شهید دیالمه قائل به این بود که اگر کسی با این کتاب ها دیندار شود، در آینده با یک کتاب قشنگ دیگر بی دین شود؟
بله، مثلاً ایشان می گفتند اگر دقت کنید یک گروهی مثل گروه فرقان، این ها کتاب شهید مطهری را که نخوانده اند. این ها کتب شریعتی را خواندند. یعنی از این طریق با اسلام آشنا شدند. به همین خاطر هم زمینه های انحراف توانسته در آن ها رشد کند. ایشان در زندان اوین برای گروه فرقان کلاس داشتند. من یادم هست در روز ختم شهید دیالمه در منزل ما، یک خانمی آمده بود که به شدت گریه می کرد. به من گفت که من عضو گروه فرقان بوده ام و آزاد شدم. او گفت شهید دیالمه در زندان، ساختار فکری من را دگرگون کرد. البته من الآن هم آن خانم را نمی شناسم.
چه کسی گزینه ی شهید دیالمه را برای این کلاس ها انتخاب کرده بود؟
نمی دانم،شاید شهید لاجوردی. اما از آنجایی که شهید دیالمه یک نیروی توانمندی در طرح مبانی اسلام بود، گزینه ی دور از دسترسی نبود که ما بگوییم چگونه به فکرشان رسیده که او را انتخاب کنند. تقریباً همه از درخشش سخنرانی های شهید آگاه بودند. هر جا صحبت می کرد، او غالب بود. من به عنوان خواهر ایشان این حرف را نمی زنم بلکه اگر شما این حرف را به همه ی شاگردان و دوستان ایشان بگویید، من مطمئنم که آن را تأیید می کنند. هر جا صحبت می کرد، غالب بود و فرق نمی کرد که طرف مقابل در کدام جبهه و یا جهت فکری باشد.
شیوه ی طرح اسلام، آگاهیش از زوایای فکری انسان ها، مخاطب شناسی دقیقی که داشت و همتی که در این مسائل داشت، باعث چنین توانایی شده بود. او از فکرش و از عمرش و از مادیاتش هزینه کرد تا اسلام را دقیق بفهمد و به نسل جوان آن روز منتقل کند. برای کسانی که دستگیر شده و در زندان بودند، کلاس مبانی اعتقادی گذاشتن آن هم به این شکل تأثیرگذار، مسئله ای است که هرکسی نمی تواند از عهده ی آن بربیاید.
امروزه بعضی معتقدند که برخی از افرادی که انحرافات فکری دارند، رگه های تفکر دکتر پیمان در آن ها هست، هم شخصیت های معروف سیاسی و هم شخصیت های معروف فکری. دکتر پیمان در ابتدای انقلاب شخصیتی بود که تفکرات چپ و از سویی اسلامی خاص خودش را داشت. شهید دیالمه نظرشان راجع به دکتر پیمان چه بود؟
دکتر پیمان برعکس این که امروز مطرح نیست، در آن زمان خیلی مطرح بود. گروه خاص خودش را هم داشت. هر چند که اشخاصی همچون پیمان و بازرگان و سامی، تفاوت هایی با هم داشتند، اما تعبیر شهید دیالمه درباره ی اینگونه افراد این بود که افکار آن ها با مبانی اصیل شیعی فاصله زیادی دارد و در واقع یک اسلام لیبرالیستی است.
امثال بازرگان و پیمان در آن زمان از افراد دانشگاهی متدیّن محسوب می شدند. اما کتاب های مثلاً بازرگان که در کتابخانه ی شهید دیالمه بود، یک بخش هایی از آن خط کشیده شده بود. و مورد نقد قرار گرفته بود. آن روزها برخی از این آقایان دنبال این بودند که برای جذب افراد اسلام را به گونه ای متفاوت طرح کنند اما شما خود شهید دیالمه را در یک حرکتی عکس این می بینید. یعنی می خواست انسان ها را متحول کند تا دیندار شوند، نه دین را برای جذب افراد تغییر دهد.
ومن اگر بخواهم یک تفاوتی بین شهید دیالمه با روشنفکران دانشگاهی و حتی برخی روحانیون آن روز بگویم، همین مسئله است. ایشان در یکی از نوارهایشان این تعبیر را دارند که ما یک طناب انداختیم گردن اسلام و داریم آن را دنبال خود می کشیم. به جای این که ما دنبال اسلام برویم، اسلام را دنبال خود می کشیم.
به تفاوت فکری ایشان با برخی روحانیون اشاره فرمودید. با توجه به شخصیتی که آن روز از آقای منتظری در اذهان بود و به یک معنا شخصیت شماره دو انقلاب فرض می شد، کلیت نظر شهید دیالمه در مورد آقای منتظری چه بود؟ چرا که ظاهراً شهید دیالمه در جلسات پرسش و پاسخ آن زمان، صریحاً انتقاداتی را در عین حفظ احترام به ایشان وارد می کردند.
آقای منتظری نسبت به برخی مباحث مربوط به تشیع نظرات خاصی داشت، مثل سندیت مسئله ی فدک. البته چاپ این نظرات آقای منتظری در روزنامه ی اطلاعات پس از شهادت شهید دیالمه بود. اما بنا به ارتباطاتی که ایشان داشت از این افکار آقای منتظری مطلع بود. البته در آن زمان فقط ایشان نبود که چنین تفکراتی داشت. شهید دیالمه معتقد بود حساسیت یک عالم شیعه نسبت به چنین مسائلی باید بیش از این ها باشد. من فکر می کنم همین مسئله، اساسی ترین علّتی بود که باعث شده بود تا آنچنان که دیگران آقای منتظری را می پذیرفتند، ایشان نپذیرد.
این موضوعی که گویا قرار بوده تا شهید دیالمه داماد آقای منتظری و یا به نقلی دیگر داماد آقای مشکینی شوند، تا چه حد صحت دارد؟
ایشان قصد ازدواج نداشت و اصلاً این بحث ها مطرح نشد. من تعجب می کنم که این حرف ها از کجا گفته می شود؟ من فقط این یادم هست که یک یا دوبار پدرم بحث اساس ازدواج ایشان را با مادرم مطرح کردند و وقتی ایشان هم متوجه شد، گفت که من فعلاً قصد ازدواج ندارم. لذا ما اصلاً به مرحله ی تعیین شخص نرسیدیم. البته این به آن معنا نیست که ایشان با ازدواج مخالف بودند چرا که خودشان سبب ازدواج چند نفر از دوستانشان شدند.
در بعد مسائل سیاسی، هر چند که مبارزات ایشان علیه رژیم پهلوی و به خصوص شیوه آن، جای بحث فراوان دارد، اما اگر اجازه بدهید یک جهشی داشته باشیم و بحث را جلوتر ببریم. لطفاً بفرمایید پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان در چه سمت هایی فعالیت داشتند؟
اجازه بدهید قبل از این نکته ای را بگویم شهید دیالمه مبارزه اش با شاه بر اساس یک تکلیف دینی بود یعنی مبارزه را برای خود یک تکلیف می دید اما معتقد بود نباید به بهانه مبارزه اصول را زیر پا بگذاریم مثلا نباید به اسم مبارزه به اموال مردمی آسیب بزنیم او به طور جدی پایبند به یک مبارزه با حفظ تقیدات شرعی بود و همین امر او را از بسیاری مبارزین دانشگاهی آن روز جدا می کرد. به دلیل مبارزاتی که ایشان در زمان شاه و نقشی که در بیدار سازی جوانان داشتند، طبیعی است که با پیروزی انقلاب، یکی از افرادی بود که می توانست نقشی جدی در بسیاری از ارگان ها داشته باشد.
یکی از این ارگان ها سپاه بود. شهید دیالمه در مدتی که در سپاه مشهد فعالیت می کرد، علاوه بر این که مسئولیت گزینش سپاه مشهد را بر عهده داشت، در بسیاری از کارهای فکری که در سپاه صورت می گرفت هم نقش داشت. علاوه بر این در تأسیس حزب جمهوری اسلامی مشهد هم نقش مؤثری ایفا نمود.
ارتباط ایشان با دیگر اعضای موسس، برای تأسیس حزب جمهوری اسلامی مشهد بیشتر از طریق چه کسانی بود؟
ایشان با شخصیت آیت الله خامنه ای از قدیم آشنایی داشتند. به یاد دارم که در دوران جوانی، از ایشان با نام "سید علی" یاد می کرد و با ایشان ارتباط نزدیک داشت. شاید این سابقه آشنایی و به خصوص ارتباطات مبارزاتی شهید دیالمه با مقام معظم رهبری در مشهد، سبب ارائه ی این پیشنهاد شده بود. ایشان هم عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی مشهد را پذیرفت.
گویا مدت حضورشان در حزب جمهوری مشهد کم بوده است و بعد از مدت کوتاهی جدا می شوند، علل این جدایی چه بود؟
شهید دیالمه بر اساس افکار و عقایدی که از مبانی دینی دریافته بود و به آن معتقد بود و در واقع جزئی از وجودش شده بود، افراد را مورد مداقه قرار می دادند و به اندازه ای که یک فرد به مبانی دینی نزدیک بود، او را قبول داشته و می پذیرفت. مبارزه فکری شهید با بسیاری از شخصیت هایی که در طول انقلاب مطرح شدند، بر اساس همین مبنا بوده است. در خصوص حزب هم باید بگویم که در آن زمان آقای هادی خامنه ای در آن جا بودند و مسئله آقای احمدزاده و استانداری مشهد مطرح شده بود و ایشان به این دلیل که احمدزاده را برای این مسئولیت مناسب نمی دانستند و عدم تفاهم با برخی افراد به جهت ضرورت التزام به مبانی شرعی در رفتارها، از حزب کنار کشیدند.
در همین راستا باید بگویم که ایشان طالب دنیا و قدرت نبود. شما زندگی شهید دیالمه را خالی از رقابت های سیاسی و حسادت ها می بینید. یک نمونه از این خصوصیت ایشان را می توان در آن سخنرانی معروف ایشان در جلسه تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس دید. کسی که قبل از ریاست جمهوری، مهمترین جمله را در مورد عدم کفایت بنی صدر گفته بود و در طول زمان، آن همه مدارک را جمع کرد که بسیاری از شخصیت ها آن مدارک را دیده بودند و می دانستند که شهید دیالمه ناگفته های زیادی علیه بنی صدر دارد، طبیعی بود که ایشان بیشترین وقت را برای سخنرانی داشته باشند.
یعنی حتی همین الان نیز باید محل سوال باشد. اما او کمترین وقت را برای سخنرانی داشت، که آن هم بر سر یک دقیقه و یا دو دقیقه اش بحث بود. در حالیکه شخصی مانند آقای موسوی خوئینی ها که خود تا چندی قبل جزء طرفداران بنی صدر بود، یک ساعت در مورد عدم کفایت وی صحبت می کند. هیچ وقت یادم نمی رود که ما در منزل مذاکرات مجلس را به صورت مستقیم گوش می دادیم و وقتی که ایشان از مجلس برگشتند و وارد خانه شدند، من به قدری عصبانی بودم که به ایشان گفتم که برای چی به شما وقت ندادند؟
ایشان با آرامش گفتند که "مهم نیست، من برای تاریخ حرف زدم. اصرار من برای این چند دقیقه صحبت کردن برای این بود که من می ترسیدم که آیندگان مذاکرات مجلس را بخوانند و بگویند که مجلس شورای اسلامی اولین رییس جمهوری خودش را زیر سوال برد و عزل کرد، در حالیکه هیچ دلیل جدی نداشت. من آن چند دقیقه را برای این سخنرانی کردم. یعنی دیدم، برخی افراد دیگری که صحبت کردند، دلایل جدی را مطرح نکردند، بنابراین من نگران این بودم."
حال اگر شما مشروح مذاکرات را بخوانید و بدانید، برخی از این افراد کسانی بودند که یک دفعه 180 درجه با مواضع گذشته شان نسبت به بنی صدر زاویه گرفتند. این گونه نبود که از ابتدا مخالف باشند، تا چند روز قبل به نفع بنی صدر شعار می دادند و یک مرتبه وقتی بحث عدم کفایت سیاسی مطرح شد، وقت گرفتند که علیه بنی صدر صحبت کنند.
می توانید به صورت مصداقی نام ببرید؟
یکی خود آقای خلخالی بود.
می خواهم فضای منزل را بگویم، که وقتی ایشان برگشت ، اعتراضی مطرح نکرد جز اینکه نگران آینده انقلاب بود. اگر ذره ای درانسان حب جاه ومقام باشد این رفتارها ساده نیست . لذا مسئولیت هایی را هم که بر عهده داشت، اگر احساس می کرد که نمی تواند تأثیرگذار باشد، یا به تکلیفش عمل کند آن مسئولیت را به راحتی کنار می گذاشت.
حتی یکبار درجلسه کلاسهای مجمع که ایشان خود موسس آن بود به شاگردان گفته بود هر زمانی که احساس کنم شما به این حرفها عامل نیستید خودم این تابلو را پایین می آورم .!!ماکلاس تشکیل داده ایم و مبانی را مطرح میکنیم تابدان عمل کنیم و واقعا خود او آنچه می گفت عمل میکرد یعنی راهی را که برای دیگران ترسیم میکرد راهی نرفته نبود راهی بود که خود اول عمل کرده بود. او به حق مصداق معلمی بود که قبل از آنکه معلم دیگران باشد معلم خودش بود به تعبیر حضرت امیر" معلم بنفسه" که حضرت میفرمایند چنین کسانی سزاوارتر به تکریم و تجلیل هستند تا کسانی که فقط به دیگران تعلیم میدهند اما خودشان درعمل لنگ میزنند.
او چون روی خودش و نفسش باجدیت تمام کار کرده بود ویک مبارزه طولانی بانفس راتجربه کرده بود میتوانست در لحظات خاص بر نفسش چیره گردد.و من رمز موفقیت شهید دیالمه را درخلوصی میبینم که جاه و مقام و همه دنیا را برای او بی ارزش نشان میداد جز انجاکه میتوانست از اسلام دفاع کند ویا خط انحراف و التقاط رانشان دهد .خودش می گفت جرم من آن است که حرفهایم را زودتر از زمان میزنم !
گویا دشمنان عنود و به ظاهر دوستان حسود هم این جرم شهید دیالمه برایشان قابل تحمل نبود. لذا به ایشان تهمت انجمن حجتیه ای بودن می زنند و متأسفانه این تهمت تا به امروز نیز ادامه دارد. به نظر شما چرا برای تهمت این گزینه را انتخاب نمودند؟
بهتر است از همه کسانی که آن روز و امروز برای حذف یاحداقل کم رنگ کردن درخشش اودر آسمان انقلاب اسلامی این حرف رامطرح میکنند بپرسیم شما کدام انجمنی قبل انقلاب را دیدید که اهل مبارزه باشاه باشد؟ آخر کدام حرکت شهید دیالمه شبیه به انجمنی ها بود؟ دستگیریهایش توسط ساواک و سابقه مبارزاتی اش بارژیم منحوس پهلوی؟ تقلیدش از امام خمینی؟ یا دفاعش از ولایت فقیه و رهبری امام در نظر وعمل؟ یاحمایت همه جانبه اش از انقلاب وتشکیل حکومت اسلامی ؟کدامیک ؟!!!
من فکر می کنم که شاید تنها چیزی که می توانستند برای حذف ایشان بگویند همین بود. البته او به دلیل آن توانمندی هایی که در مناظره و بحث داشت، وارد فضای مناظره با بهاییان در زمان قبل از انقلاب شده بود. حتی یک طبقه از کتابخانه او مربوط به کتاب های مربوط به بهاییان بود، از ایقان بهاءالله که منبع اصلی آن ها بود تا سایر منابع. اما واقعیت این است که او در همه جبهه های جنگ بااسلام وارد شد منتهی چون انجمن حجتیه به عنوان یک گروه مبارزاتی با بهاییت آن زمان مطرح بود، تنها چیزی که شاید می توانستند از آن علیه شهید استفاده کنند، همین بود .
اوخود بارها و بارها در سخنرانی ها که این سوال را از ایشان می کردند که آیا شما انجمنی هستید؟ او این پاسخ را می داد که : "اگر کسی از شما تا به امروز بتواند یک مدرک بیاورد که من حجتیه ای هستم، اسمم را عوض می کنم." حجتیه یک تشکیلات مشخص بود که آدم ها در آن پرونده داشتند و استاد از مرتبه ای به مرتبه دیگر نمی توانست جابجا شود، مگر با گذر از سلسله مراتب. یک جلسه خانگی نبود که هر کسی داخل آن برود و کاری را بر عهده بگیرد، کسانی که با سیستمشان آشنا بودند، می دانند که این ها در تشکیلاتشان رده بندی داشتند. این مسئله به جایی رسید که بنظرم در آخرین سخنرانی های ایشان بود که گفت " احساس میکنم این مسئله یک توطئه است برای اینکه من را از زدن حرف های اساسی که می خواهم بزنم منصرف کنند ."
چون بالاخره وقت جلسه به این پاسخها میگذشت.وایشان خیلی نگران این مساله بود. او میگفت اگر بخواهیم به طرح مبانی اسلام بپردازیم من برای بیست سال حرف دارم .!
بعلاوه درزمان تحصن شهید دیالمه باهمراهانش از مجمع احیاءتفکرات شیعی که در دفتر روزنامه انقلاب اسلامی بعنوان اعتراض به کاندیداتوری بنی صدر صورت گرفت انجمن رسما در روزنامه اطلاعیه داد و اعلام کرد که این گروه جزء مانیستند !!!گرچه پس از شهادت دکتردیالمه انجمن کوشید که ایشان را به خودش منتسب کند و حتی یک اطلاعیه ای هم بعنوان تسلیت در روزنامه داد که ما وبرخی دوستان شهید که حقیقت مثل روز برایمان روشن بود همان زمان هم بسیار ناراحت شده و مخالفت خود را به آنان اعلام کردیم.
لطفا کمی در مورد روزهای پایانی عمر پربرکت شهید دیالمه و شب حادثه ی هفتم تیر صحبت بفرمایید.
همانطور که می دانید پس از بررسی عدم کفایت سیاسی بنی صدر و عزل او، یک دیدگاه این بود که باید این مسئله پیگیری و بنی صدر دستگیر شود. علاوه برآن تأکید شهید این بود که باید ابعاد فکری بنی صدر باز شود و معیارها به جامعه داده شود. و من فکر می کنم ما این کار را نکردیم. اگر ما در همان زمان مبانی فکری بنی صدر را باز کرده بودیم، سروش مطرح نمی شد و همین طور اگر مبانی فکری سروش را باز کرده بودیم، موسوی این طور مطرح نمی شد.
اعتقاد ایشان این بود که ما باید به جامعه معیار دهیم چرا که هر روز یک نفر مطرح می شود و ما نمی توانیم دائماً راجع به اشخاص صحبت کنیم. خود او هم واقعا درکلاسها این مساله را عملی کرد و سعی میکرد مباحث اسلامی را چه در حیطه قرآن و چه سیره اهلبیت و چه تاریخ سیاسی معیارها رابه شاگردانش انتقال دهد. در مورد دستگیری بنی صدر بنظرم کوتاهی هایی شد چون بعضی ها معتقد بودند که شاید این مسئله به نفع انقلاب نباشد و به نوعی سیاست تسامح وتساهل را داشتند. بهرحال ایشان به دلیل اهمیت چنین بحثهایی که مربوط به آینده انقلاب بود وبخصوص به دلیل بحث وزیر امور خارجه شدن موسوی که ایشان در آخرین نوارشان به صراحت مخالفت خویش را بیان می کنند و می گویند من کاری نمی توانم بکنم الا یک رأی منفی، در جلسه حزب شرکت کردند.
گرچه این حرف ها آن موقع خیلی خریدار نداشت. حتی کسانی به شدت با این مسئله مخالف بودند و ایشان در آخرین سخنرانی خودبه مناسبت شهیدچمران می گوید که موارد دیگری هم هست اما من به جهت حفظ مصالح انقلاب آن ها را مطرح نمی کنم. ایشان خیلی مقید به این مطلب بود که انسان در عین این که روشنگری میکند،باید مواظب باشد که این موضوع لطمه به اصل انقلاب و نظام نزند و دیگران نتوانند از این مطالب به راحتی سوءاستفاده بکنند.
از ویژگی های اخلاقی شهید برایمان بگویید.
رفتارهای ایشان در نشر مبانی اسلامی خیلی تأثیرگذار بود. مثلا اگر شما دقت کنید، آدم هایی که جذب ایشان می شدند از تیپ های مختلفی بودند. این گونه نبود که آدم هایی از یک شهر خاص جذب ایشان شوند و یا مثلا همه اش آدم های پولدار باشند یا فقط طبقات محروم ویا..... افرادی را که شما در کلاس های ایشان می دیدید، همه جور و همه تیپ آدم بودند. بنظرم دلیلش این بود که نگاهش به جامعه یک نگاه طبقاتی نبود، فراتر از این ها می دید. اگر در مجلسی حضور داشت به گونه ای نبود که کسی که قدیمی تر است از آن کسی که جدیدتر است نزدش محترم تر باشد، قدیم و جدید درکناراو خودشان را یکسان می دیدند.
در ارتباط با آدم ها به قدری صمیمی بود که هر کسی فکر می کرد که نزدیکترین آدم به او است، و شاید این ها را در برخی از مصاحبه هایی که انجام دهید بشنوید. در حالیکه افرادی که به عمق افکار وی پی برده بودند، من فکر می کنم که از انگشتان دست هم تجاوز نکنند، ولی رفتار ایشان به گونه ای بود که در همه علاقه و جنبه های صمیمی بودن را ایجاد می کرد. متواضع ومودب بود و به وضع ظاهری اش خیلی اهمیت می داد. فضای منزل ما با وجود او واقعاً قرآنی بود. یعنی هنوز هم فراموش نمی کنم، همیشه باید این ضبط روشن می بود.
حتی در انتخاب صوت های خاص و سوره های خاص و هنوز سوره طه را که ایشان به شدت به آن علاقمند بود، و با آن زمزمه میکرد بیاد دارم. اهل دعا مناجات و عبادت بود، بسیار مهم بود. اولین دعایی که من با آن آشنا شدم، دعای کمیل و به واسطه ی ایشان بود. سوم دبستان بودم. در یک شب جمعه که میهمان داشتیم و در منزل رفت و آمد زیاد بود، ایشان من و خواهرم را صدا کرد و به اتاق کوچکی که به آن صندوقخانه می گفتیم، رفتیم. چراغ ها را خاموش کرد و گفت بیایید دعا بخوانیم. او جلو نشست و ما هم پشت سرش. سپس یک نوار دعای کمیل که خیلی حزین می خواند، روشن کرد.
به شدت گریه می کرد متحیر بودم و نمی دانستم که چرا این قدر گریه می کند. فقط با گریه او گریه می کردم. من آن زمان حدود 9 سال سن داشتم و ایشان 20 یا21 سال چون دوازده سال با هم اختلاف سنی داشتیم. بعد به دلیل رابطه عمیق عاطفی که بین ما وجود داشت، هر چیزی را که اهمیت می داد، ما احساس می کردیم که خیلی مهم باشد لذا برای اولین بار بود که من در مفاهیم دعا دقت کردم. شنیده اید که ایشان دعای کمیل را در دانشگاه راه انداخته بود. کسی عظمت کار را میتواند بفهمد که با فضای دانشگاه آن روز آشنا باشد که چقدر از این مفاهیم دوربود.
فکر می کنید چرا در طول این سی سال به شخصیت شهید دیالمه پرداخته نشد و تلاشی برای معرفی ایشان به نسل جوان صورت نگرفت؟
ببنید جریان اسلام ناب درطول تاریخ همواره مورد هجوم بوده است حتی در زمان حیات خود امامان شیعه. هرکسی هم که از این خط دفاع کرده همواره مورد تهاجم بوده حتی اگر نتوانستند به اواتهامی بزنند کوشیده اند او را به انزوا بکشند تاصدای حق به گوشها نرسد چون منفعت طلبان روزگار و صاحبان زر و زور طرح این افکار را به ضررخود میدیدند. لذا مدافعان مکتب اهل بیت همه درد غربت را چشیده اند ویکی ازآنان هم دراین جریان بزرگ تاریخ شهید دیالمه بود.. او نقش بسیار تأثیرگذاری درتربیت نسل جوان آن روز و افشاگری خطوط انحرافی داشت به گونه ای که وحشتی که دشمنان از زبان او داشتند شاید از گلوله ها نداشتند.
مطالبش را نیز با شجاعت و صراحت کلامی که داشتند، مطرح می کرد. مثلاً بحث اش درباره جایگاه زن، آن روز شجاعت می خواست و حتی امروز هم شجاعت می خواهد چون خیلی ها از این مطالب خوششان نمی آید. نکته جالب توجه این است که ایشان این حرف ها را قبل از نمایندگی مجلس زد. من همیشه می گویم که دو قشر است که کسانی که می خواهند رای بیاورند، سعی می کنند موافق این ها حرف بزند. یکی قشر زن است و یکی جوان. صحبت های شهید درباره ی جایگاه زن که خیلی هم خریداری نداشت و در جوّ دانشگاهی بود، قبل از انتخابات بود و همیشه این تعبیر را داشت که من کیسه برای رای ندوخته ام .
فکر می کنم که به دلیل این جایگاه ویژه ای که ایشان پیدا کرده بود و آن افکاری که با شجاعت و صراحت مطرح می شد، باعث گردید، که خیلی ها نخواستند و نمی خواهند که ایشان مطرح شود. اگر کسانی هم ناآگاهانه این کار را انجام دادند، جای تأسف دارد و واقعا متأسفم که چرا باید یک شخصیت تأثیر گذار از قشر جوان دانشگاهی آن روز که تقریبا بسیاری از بزرگان ما به تأثیر او اذعان دارند، این قدر باید غریب باشد که در جریان فتنه برای اولین بار مطرح شود. من نمی خواهم بگویم که چرا این مطرح شد، شاید خداوند تبارک و تعالی می خواست که ایشان در این مقطع مطرح شود. ولی این غفلت ها برای خود انقلاب هم آسیب دارد. شهید دیالمه به راحتی درباره مبانی فکری موسوی و مانند او صحبت کرده بود، چرا نباید این ها قبلاً مطرح شود؟ به تاریخ انقلاب بنگرید غیر از یازده تا نوار تبیین جهان مجاهدین خلق از شهید دیالمه شما چند تا از بحث های جدی اندیشمندان را می توانید پیدا کنید که مبانی فکری مجاهدین خلق را آن روز برای جامعه شرح داده باشند؟
مجاهدین خلق وقتی زیر سوال رفتند که دست به کشتار زدند. بعد ما از مردم توقع داریم که بتوانند توطئه های بعدی را درک کنند و طبیعی است که این مشکل است. مبارزه ایشان با پیمان و موسوی و ابطحی و و منتظری، هیچ فرقی با هم نمی کرد. ایشان محکی داشت که افکار و اندیشه ها را با آن محک می زد. هر کسی که حرف هایش با معیار اسلام تطابق داشت، به همان اندازه تأیید می کرد وگرنه به همان میزان رد می نمود. آیا ما نباید این معیارهای را به جامعه بدهیم؟ هر یک از جوانان ما امروز می توانند یک شهید دیالمه باشند به شرط آنکه در آن ها معرفت دینی ایجاد کنیم و الگوهای خوب به آنان نشان دهیم .
در همین راستا شما نمی خواهید که زندگی و سخنان ایشان را به صورت کتاب، یا جزوه و یا سایت خاصی ایجاد کنید؟ چون جایی که به صورت مدون بتواند این صحبت ها را بیان کند و به کلیه ی آثار دسترسی داشته باشد، خود شمایید.
تا کنون کارهای زیادی انجام شده تمام نوارهای شهید دیالمه یک شناسنامه ای دارد، مثلاً اگر شما بگویید که نام سروش در کدام نوار آمده است من به شما می گویم و در واقع همه این ها را جمع آوری کردیم و بر اساس آن، نوارها را موضوع بندی کردیم و به نرم افزار تبدیل کردیم که تا کنون 5 شماره با نام رایت بیداری که مشتمل بر سخنرانی های شهید است تولید و توزیع گردیده و یک نرم افزار جامع نیز درباره سیره و اندیشه شهید با نام جوانی فراتر از زمان تولید کرده ایم و موارد دیگر نیز در دست تهیه است.
ما این ها را به این جهت مکتوب نکردیم که اندیشه و نظر خود شهید نیز بر این بوده است. چون در زمان حیات ایشان به وی پیشنهاد می شد که این نوارها را به صورت مکتوب در بیاوریم، که ایشان قبول نمی کردند و می گفتند ما چهار پنج ساعت بحث می کنیم و این ها سئوالاتشان را مطرح می کنند. من این همه توضیح می دهم، آخر هم می روند حرف دیگری می زنند. وای به حال آن که یک جمله بنویسیم و به دستشان بدهیم. ایشان به شدت به گفتگوهای متقابل معتقد بود.
شاید این عامل باعث شد که ما این کار را نکنیم البته ما نیز باور داریم که شنیدن مستقیم کلام شهید آثار خودش را دارد گرچه در حد گزینش برخی جملات و جزوات کوچک این کار را کرده ایم و برای آینده نیز طرح هایی داریم. اما من فکر می کنم مسئولین فرهنگی جامعه در طول این سی سال باید پاسخگو باشند که این قصور چرا صورت گرفته است؟
حتی در هفتم تیر در حد یک نام از ایشان یاد نمی شد. بارها مطرح کردیم که شما از جملات خود شهید هم استفاده کنید. این همه تبلیغات در تلویزیون است. این همه حرف های مختلف از اشخاص گوناگون زده می شود، ایشان هم بالاخره یک شخصیت تأثیرگذاری بوده دو تا جمله که حداقل مبانی دینی را مطرح کند پخش کنید، اما اقدامی نشد. البته ما هم چون با روحیات ایشان تربیت شدیم، هیچ وقت نخواستیم از شخصیت ایشان برای طرح خودمان استفاده کنیم.
ایشان یک کاری برای خدا کرده وخداوند هم ایشان را به مصداق إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا قرار داده است. کم نیستند آدم هایی که می شنویم که به ما می گویند شهید دیالمه راه و زندگی و هدف من را تغییر داد و ممکن نیست کاری انجام دهم و یاد دکتر دیالمه نباشم. به هرحال چون او خود به دنبال مطرح شدن نبود ما این قصور را برای خودمان توجیه کردیم اما من باز هم فکر می کنم همه مسئولان فرهنگی جامعه در برابر این شهید مسئولند.
او راهی را برای ما ترسیم کرد که همه ما مدیون او هستیم مدیون خلوص، شجاعت ها و شهامت های او، و این همه پاداشی جز شهادت در راه خدا نداشت.ان شاء الله که ما بتوانیم راه او را ادامه دهیم.