فرهنگ مورد نظر رهبری
چیستی فرهنگ و جایگاه آن در زندگی انسان (بخش پنجم )
فرهنگ مورد نظر رهبری کدام است؟
گفتیم در درون فرهنگ شیعی و انقلابی خودمان گرایشهای مختلفی وجود دارد. سه گرایش کلی در میان بچههای مسلمان و انقلابی قابل مشاهده است:
الف) دین، امری مفید، اما حاشیهای و غیرضروری ب) تفکیک عرصه دین و غیردین ج) حاکمیت ارزشهای دینی در همه عرصهها
حال چه باید کرد که این اختلافات خیلی موجب تنش در جامعه نشود؟ به گفته سیاستمداران بهترین راهش این است که دولتی سر کار بیاید که هر گروهی را قدری راضی کند، زیرا همه را بهطور کامل نمیشود راضی کرد. اگر سکولارها را راضی کند، بسیجیها و حزباللهیها قانع نمیشوند و اگر بنا بر قانع کردن بسیجیها باشد، اکثریت سکولارها و دنیاپرستان راضی نمیشوند. به راستی، راه حل چیست؟ برخی معتقدند باید همه را بهگونهای و تا حدی با تدبیر راضی کرد. این کار نام دیگری با عنوان اعتدال دارد. برخی در تفسیر اعتدال تصریح میکنند که اعتدال، در نظر داشتن یک مقدار ارزشهای دینی و یک مقدار هم فرهنگ جهانی است، نه ارزشهای دینی بصورت کامل مورد توجه قرار گیرد و نه فرهنگ جهانی بصورت کامل لحاظ شود، بلکه از هر کدام مقداری گرفته شود.
اعتدال یا التقاط؟
این طرز تفکر در فرهنگ ما التقاط نام دارد. بگونهای میان فرهنگها جمع میشود که کمتر دعوا و تشنج شود؛ هم اسلام است، هم حقوق بشر، حقوق شهروندی، آزادی، دموکراسی و خلاصه، همه چیز هست. این آخرین چیزی است که سیاستمداران ما به ذهنشان خطور کرده است. معنای چنین نگرشی دشمنی با اسلام یا ملت ایران نیست.
اما اگر واقعا پایههای باور دینی محکم باشد انسان نمیتواند التقاط را بپذیرد. امام هیچ وقت حاضر نبود از اسلام دست بردارد و میفرمود: اینها از اسلام سیلی خوردند. در عین حال که مردم انقلاب کردند، نفرمودند اینها از مردم ایران سیلی خوردند، بلکه فرمود: اینها از اسلام سیلی خوردند، همچنانکه به گفته ایشان، خرمشهر را خدا آزاد کرد. درست است که مردم زحمت کشیدند و اینقدر شهید دادند، اما خرمشهر را خدا آزاد کرد. تکیه کلام امام، خدا و اسلام و دین بود، ولی همه این طور نیستند. ما ایمان امام را نداریم و آن چیزهایی که او باور داشت به همان صورت باور نداریم. نتیجه آنکه وقتی بخواهیم خوب مدیریت کنیم، به هر گروه و مجموعهای پست و مقام میدهیم تا سرشان گرم شده و دورانی را بگذرانیم که کمتر دعوا و گرفتاری داشته باشد. این وضع موجود جامعه ماست.
حالا در این وضع، جایگاه فرهنگ چیست؟ چه چیزی مهمتر از همه است؟ آیا تلاش و دست و پا زدن برای برداشتن تحریمها از همه چیز مهمتر است؟ مگر زمان شاه تحریمهایی وجود داشت؟! پس برای چه انقلاب کردیم؟ کاری کردیم که دنیا ما را بپذیرد و بگوید اینها هم جزء ما هستند. این هم زمان شاه بود. دیگر چرا کاری کردیم که بگویند اینها اصلا ضد تمدن هستند؟ اقلا همان کاری را میکردیم که جبهه ملی میگفت و سخن از انتخابات آزاد و سلطنت شاه و ... میزد، دیگر چرا اینقدر کشته بدهیم؟ اگر از همان روز کاری میکردیم که در خیلی از کشورهای دیگر کردند، مانند انتخابات آزاد در مصر که شاه هم باشد و سلطنت کند و حکومت برای نخستوزیر باشد، ممکن بود کمی تنش ایجاد شود، اما بالاخره بهگونهای قابل حل بود. پس، این همه جنگ، صدها هزار شهید، چقدر ویرانی، بمبارانها و پرپر شدن دستهگلهایی که هر کدام به کل اینها میارزید، برای چه بود؟ برای اینکه تحریم برداشته شود؟! تورم برداشته شود؟! بیکاری کم شود؟! مادری که سه فرزندش شهید شده بود حاضر نبود یک قطره اشک از چشمش سرازیر شود و به دیگران هم میگفت شما حق ندارید اینجا گریه کنید، اینجا مجلس عروسی است، من به شهادت فرزندم افتخار میکنم. آیا اینها برای برداشته شدن تحریمها و کاهش نرخ تورم بود؟! بالاخره همه ما امام نیستیم و آن باور در ما وجود ندارد. باید نگران نسل بعدی باشیم که آیا آن باورها و ارزشها را خواهند داشت یا خیر، چرا که دیگر نه امام هست و نه جنگ و اینگونه نیست که هر روز جنازههای شهدا را بیاورند. امروزه دیگر صحبت از گرانی سکه و دلار، بالا و پایین رفتن قیمتها، سبد کالا و ... است.
چه باید کرد؟ چه چیزی برای ما اهمیت دارد؟ آیا فقط اقتصاد؟! به فرمایش مقام معظم رهبری، اگر رخنهای در اقتصاد پیدا شود با سبد کالا قابل جبران است، اما رخنه فرهنگی قابل ترمیم نیست. کدام فرهنگ؟! کسانی که اینگونه باورها را ندارند، فرهنگ را گویشها، رقصهای محلی، زبان فارسی، آداب و رسوم محلی، غذاهای سنتی و اموری از این قبیل میدانند. هنگامی که به وزیر ارشاد اسبق گفتند شما به عنوان وزیر ارشاد اسلامی برای اسلام چه کار کردید؟ کدام ارزش اسلامی را احیا کردید؟ گفت چه ارزشی بالاتر از آزادی! مگر آزادی ارزش نیست؟ ما میخواهیم به مردم آزادی بدهیم تا هر کار دلشان میخواهد بکنند. لازمه این طرز فکر این است که کسانی سر کار بیایند که نسبت به مسائل دینی حساسیت نداشته باشند، وگرنه درگیری به وجود میآید. آمر به معروف کشته میشود و هیچ اتفاقی نمیافتد. برای اینکه مشکلی پیش نیاید میگویند آرام باشید، همه چیز درست میشود، کار و برنامه تولید شده و تا چند روز دیگر اعلام میشود، اما هیچ خبری هم نمیشود. «شما آرام باشید»، فکر سیاستمدارانهای است که بالاخره مسئولین به آن میرسند. چرا؟ چون ایمان امام وجود ندارد، وگرنه اینگونه نمیشد.
راهکار این است که باید آن ایمان را تقویت کرد. دو نسل گذشت و کسانی که از امام و جنگ و ارزشهای اسلامی و انقلاب آموخته بودند رفتند. امروز دوره جوانهایی است که سرگرم تلویزیون و برنامههای اینترنت هستند. برای این جوانها چه فکری باید کرد؟ اگر فکری میشود کرد، فکر فرهنگی است. باید کاری کرد که زیربنای فکری آنها عوض شود، یعنی باید بفهمند که انسان برای لذت بردن خلق نشده است. مسئله اصلی، زندگی برای خوشی بیشتر، هرچند با به حاشیه بردنِ دین نیست. این فرهنگ باید عوض شود.
منظور رهبری از فرهنگ چیست؟
چرا رهبرمعظم انقلاب فرمودند که مسئله فرهنگ مهمتر است؟ شاید یکی از دلایلش همین باشد که در قالب نقش فرهنگ در زندگی انسان تبیین شد. اگر بخواهیم انسان باشیم باید فرهنگ داشته باشیم وگرنه انسان با حیوان تفاوتی نخواهد داشت: إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً (فرقان ،44)،«آنان جز مانند ستوران نیستند، بلکه گمراهترند.» فرهنگ به این معناست که بدانیم چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. چرا برخی چیزها خوب دانسته میشوند و برخی بد؟ پاسخ را باید در تأثیر آنها در سعادت و شقاوت ابدی انسان جستجو کرد. فقط خداوند است که میداند در این چند سال زندگی دنیا چه باید بکنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم. این فرهنگ، همان فرهنگی است که رهبرمعظم انقلاب میخواهد وگرنه منظور ایشان از قابل ترمیم نبودنِ رخنه فرهنگی این نیست که مثلا اگر فلان گویش ضعیف شد، رخنهای در فرهنگ ایجاد شده و باید ترمیم شود! آیا مثلا با متروک شدن برخی لهجهها، یا فراموش شدن رقص عشایر در اثر شهرنشینی آنها رخنهای در فرهنگ ایجاد میشود که قابل ترمیم نیست؟! آیا منظور رهبرمعظم انقلاب این است؟! یا منظورشان از رخنه فرهنگی چیزی است که با باورها و ارزشهای دینی ما اصطکاک داشته باشد؟ بهترین خدمتی که در این زمان برای نسل حاضر و نسل آینده میتوان انجام داد تقویت پایههای فکری آنهاست که مسئله طرح ولایت یکی از راه حلهاست.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدى(دامت برکاته) در جمع تعدادی از بانوان شرکتکننده در دورههای آموزشی مبانی اسلامی ـ 4/2/1393