هفتاد و دو تن حالا هفتاد و دو میلیونند
بعد از سده ها آمد ازنسل علی مردی
مردی که صدایش شد لبریزِ هماوردی
حلقوم جهانی شد آبستن صد فریاد
آغاز شد این قصه از پانزده خرداد
بی ترس کفن ها را در واقعه پوشیدیم
از غیرت رگهامان چون رود خروشیدیم
گفتیم ازین موضع کوتاه نمی آییم
با قوم ولی نشناس ما راه نمی آییم
آنقدر خطر کردیم در معرض طوفان ها...
تا آن که گذر کردیم از قعر زمستان ها
آنقدر جوان دادیم...تا پیرِ زمان آمد
در باغ پر از لاله آن سرو چمان آمد
آن سرو قد و قامت با غمزه قیامت کرد
بر امتِ اسلامی تابود امامت کرد
تا بود...جهان مست از عطر نفس او بود
با دشمنِ خود حتی در معرکه یک رو بود
***
یکباره غروب آمد خورشید مسافر شد
تا آن طرف دنیا خورشید مهاجر شد
***
آن روز دل دنیا پرشور و حسینی بود
جانها همه بی تاب و درسوگِ خمینی بود
دیدیم ولایت را در یار خراسانی
خورشید نمایان شد بعد از شب بارانی
میثاق خمینی را با خامنه ای بستیم
تا لحظه جان دادن با خامنه ای هستیم
هیهات... ازین موضع کوتاه نمی آییم
با قوم ولی نشناس ما راه نمی آییم
ما مست می عشقیم چون خامنه ای ساقیست
تا مست می عشقیم هشیاریمان باقیست
انگور نمی خواهیم منشور کلامش هست
گمراه نمی گردیم تا نور کلامش هست
مشمول هدایت ما، مصباح هدایت او
محتاج بصیرت ما، مفهوم درایت او
حاشا که ازین مولا ما روی بگردانیم
بر خرمن نااهلان چون صاعقه می مانیم
از دست کسی جز او ما باده نمی نوشیم
در زیر لوای او سرباز کفن پوشیم
این خط ونشان ماست... این قرن زمان ماست...
ما حزب خدا هستیم... پیروزی از آن ماست
هیهات... ازین موضع کوتاه نمی آییم
با فتنه دجالان ما راه نمی آییم
ای قوم حسدورز و مرعوب و دغل پیشه
شیران همه بیدارند در چارسوی بیشه
این بیشه شیران است این مهد دلیران است
کوفه نشود اینجا... این کشور ایران است
دل خسته شدیم از بس صد رنگ شدید ای قوم
هی رنگ عوض کردید بد رنگ شدید ای قوم
جمعید به خود مشغول پیوسته پی مجهول
بر منصب بی عاری هستید کمی مسئول
بیدید که با بادی سرگشته و لرزانید
گردید که با بادی حیرت زده می مانید
دیریست که بیمارید از بس پی دینارید
آشفته بازارید از بس پی دینارید
یک عده تان ناصاف... یک عده تان حراف...
یک عده تان مفتون... رؤیازده...خالی باف!
دیدید که بی چیزید عاشور بپا کردید
بر خیمه زدید آتش ناجور خطا کردید
تا هلهله ها کردید بیداریمان دیدید
روزنهم دی شد بیزاریمان دیدید
هیهات... ازین موضع کوتاه نمی آییم
بافتنه دجالان ما راه نمی آییم
ای کاش همین گونه درکرب وبلا بودیم
ای کاش که سرباز شاه شهدا بودیم
هفتاد و دو تن حالا هفتاد و دو میلیونند
هفتاد و دو میلیون تن درمعرکه مجنونند
علی اکبر فرهنگیان