شهید دیالمه4 - خانه خیابان پاستور
* هر چه در خانه بود مال همه بود. رسم دانگی و سهمی خرج کردن دانشجویان در خانه وحید معنا نداشت؛ یعنی او اجازه نمی داد. هرکس هر چه خرج می کرد باید پولش را می گرفت.
* بیشتر غذایش را انواع تخم مرغ تشکیل می داد: نیم رو، آب پز، خاگینه و ... می گفت همین ده دقیقه را که می خواهم غذا درست کنم می گذارم برای کتاب خواندن یا جلسات. زندگی ساده وحید را هر کس می دید تصور نمی کرد که خانواده پول داری داشته باشد.
* اکثر رؤسای دانشکده ها وابسته به رژیم بودند، اما به خاطر ادبش به او احترام می گذاشتند.
* قبل از هر جلسه بچه ها قسمتی از قرآن را مطالعه می کردند و وحید در مورد آن سئوال می کرد. بعد نیم ساعت در مورد تاریخ اسلام صحبت می کرد. به هرکس هم موضوعی می داد که تحقیق کند و در جلسه ارائه دهد. گاهی اوقات هم کتاب هایی به بچه ها می داد که خلاصه کنند.
* وحید می گفت بچه ها آیات پر کاربرد قرآن را حفظ کنند. گاهی جلسات 4-5 ساعت طول می کشید. بدون اینکه کسی احساس خستگی و گرسنگی کند. بچه ها پلک نمی زدند، مثل آدم تشنه که به آب گوارا رسیده باشد؛ اشتیاق داشتند.
* در کنار این مباحث که برای تقویت بنیه دینی دانشجویان تشکیل می شد، مسائل سیاسی و اجتماعی هم مطرح می شد. تحلیل هایی در رابطه با وضع مملکت و دانشگاه و انقلاب.
* جلسات دعا، به خصوص دعای کمیل هر هفته به راه بود. در بعضی از جلسات دعا هم وحید تفاسیری درباره مفاهیم ادعیه مطرح می کرد. جلسات اگرچه پربار و کارآمد بود، ولی خشکی و سختی جلسات رسمی نداشت. جمع منتخبی بودند که شوخی و خنده و کشتی گرفتن شان فضای صمیمی و شادی را فراهم می کرد. چیزی که توجه هر تازه واردی را جلب می کرد، سکوت خاص کلاس ها و جلسات بود. نه به این دلیل که کسی جرأت یا فرصت حرف زدن نداشت، بلکه به این دلیل که وقت مطالب کلاس گرفته نشود و محتوای جلسه ناقص نماند. طبق نظم و وقت شناسی وحید، شروع هر کلاس همیشه سر وقت بود، اما پایان اش سقفی نداشت.
برگفته شده از کتاب دیالمه از ص 71 تا 40
چقدر خوب میشد هر کدام از ما که کتابی یا مطلبی را می خواندیم به صورت خلاصه و یا نکات برجسته اش را مطرح می کردیم تا اشتیاق دیگران را در زمینه مطالعه بالا ببریم.