اندیشه های تمدن ساز

باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست. رهبر معظم انقلاب

اندیشه های تمدن ساز

باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست. رهبر معظم انقلاب

جنبش letter4u

Reba.ir

اندیشه های تمدن ساز

من با اطمینان کامل می‏گویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده‏ ی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
نشانه‏ ی این وعده ی تخلف‏ ناپذیر در اولین و مهم‏ترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوازه ی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشه ی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد.
پیام رهبری به کنگره عظیم حج - 17/09/1387

کانال ما در سروش:
http://sapp.ir/tamadonsazan

پیش بینی آقانورالدین در مورد رضاخان

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۶ ب.ظ

آقانورالدین

در مورد حکایت برخورد آقانورالدین با رضا شاه، جناب حجت الاسلام و المسلمین ری شهری می فرماید: رضاخان دوران سربازیِ خویش را در ایام جوانی در اراک گذرانید. روزی برای شرکت در مجلس روضه به خانه ی مرحوم آیت الله حاج آقانورالدین اراکی می رود، وقتی روضه تمام می شود، به هنگام خروج، مرحوم آقانورالدین رو به وی کرده و می گوید: روزی تو شاه این کشور می شوی، مواظب باش به اسلام ضربه نزنی!

او با خوشحالی از آن جلسه خارج می شود تا آنکه پس از روزگاری به سلطنت می رسد. در ایام اولیه ی حکومتش برای تزویر، روزی قصد زیارت حضرت عبدالعظیم را می کند. مأمورانش حرم را قُرق می نمایند. اتقاقاً در آن روز آقانورالدین نیز در حرم حضور داشته است. وقتی مأموران از او می خواهند که از حرم خارج شود، او با کمال صلابت و قاطعیت، مخالفت کرده و به عبادتش ادامه می دهد. مأموران که خود را حریف نمی بینند، وی را رها کرده، ولی به رضاخان خبر می دهند که، فردی روحانی حاضر به ترک حرم نشده است. رضاخان به زیارت آمده و پس از انجام مراسم، ناگهان با مرحوم آقانورالدین مواجه می شود. او را شناخته به نزدش می رود و با احترام، خبری که ایشان به او در دوران جوانی اش داده بود را متذکر می شود، آنگاه از آقانورالدین می خواهد تا از او چیزی بطلبد. آقانورالدین اراکی نگاه سفیهانه ای به رضاخان کرده و می گوید: استغنا داریم!

او معنای جمله ی آقانورالدین را نمی فهمد. دوباره از او طلب خواسته می کند. باز آقانورالدین همان جمله را می گوید. وقتی رضاخان معنای آن را نمی فهمد، راه خود را گرفته و می رود. در میانه راه از تقی زاده می پرسد: استغنا داریم یعنی چه؟ پس از توضیح، تازه می فهمد که آقانورالدین چگونه او را در میان همگان تحقیر کرده است.

اویس زمان و نور عالمان ص152

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">