ما استراحت نخواهیم کرد - شهید بهشتی
این انقلاب و این جامعه آنقدر کار درش هست
که دیگر استراحت
بی
استراحت
شهید مظلوم آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی (ره)
نکاتی درس آموز از زندگی شهید بهشتی:
شهید مظلوم بهشتی:
دوران کودکی این مرد بزرگ خبر از آیندهای درخشان میداد، مادر ایشان میگوید: محمد از همان بچگی وقتی بچهها می گفتند بیا بازی کنیم او نمیرفت، و بیشتر به قرآن و حدیث علاقه داشت، و میگفت که قرآن و علم به من یاد بدهید. حواسش اصلا به بازی نبود، بچهای نبود که به فکر بازی باشد
جامعیت علمی
شهید بهشتی علاوه بر تسلط بر علوم اسلامی، نسبت به علوم و مسائل روز نیز آگاه بودند؛ مقام معظم رهبری در مورد شخصیت علمی ایشان میفرمایند:
«شاید این هم یکی از ابعاد مظلومیت این شهید عزیز باشد. شهید بهشتی با اینکه از لحاظ علمی شخصیت برجستهای بودند. آنچنان که در حد مقام علمی ایشان بود شناخته نشدند، اما باید بگویم که ناشناخته ماندن جنبه علمی شهید بهشتی در میان عامه مردم به دلیل آن بوده است که جنبههای سیاسی، بقیه ابعاد شخصیت ایشان را تحت الشعاع قرار داده بود و همگان ایشان را در درجه اول به عنوان یک سیاستمدار مجرب میشناختند؛ همیشه اینطور است که یک جنبه برجسته در شخصیت چند بعدی انسان در محیطی که آن جنبه بیشتر رواج دارد، سایر جنبهها را تحت الشعاع قرار میدهد»
استاد علی دوانی(ره) در مورد شخصیت علمی ایشان مینویسد:
«شهید بهشتی کتابخانهای داشت که بیشتر کتابهایش به زبان خارجی بود تا فارسی و عربی! میدیدم که پس از نماز جماعت که در خانهاش واقع در قلهک با جمعی از تحصیلکردهها برگزار میکرد، مهندسین و دکترها بر سر واژههای آلمانی یا انگلیسی با او بحث میکردند و از او نظر میخواستند که به راستی برای من به عنوان هم لباس او غرور آفرین بود… بارها گفتهام که مظلومیت او (شهید بهشتی) در این بود که به عنوان یک چهره بزرگ علمی شناخته نشد و به واسطه گرفتاریهای اداری و برنامههای تعلیمی و تربیتی که داشت، فرصت نیافت مانند شهید مطهری افکارش را پیاده کند و آثار علمی از خود به یادگار بگذارد. آیت الله شهید مظلوم بهشتی(ره) اگر در معقول و منقول به سان آیت الله شهید مطهری نبود، کمتر هم نبود؛ با این فرق که شهید مطهری بیشتر به کارهای علمی و تألیف میپرداخت و شهید بهشتی این فرصت را نیافت.
آقای جلال الدین فارسی نیز میگوید: یک وقت سفری به الجزایر داشتم و در آنجا با یکی از خطبای معروف یکی از مساجد گفتگو کردم و به او گفتم که از یاران امام خمینی (ره) هستم و گفتم که آقای بهشتی هم در آلمان، در همین زمینه زحمت میکشند. آن خطیب با حیرت پرسید: آقای بهشتی هم از طرفداران آقای خمینی است؟ گفتم: بله، چطور مگر؟ گفت: وقتی صحبت میکرد، احساس میکردیم ابن سینا فلسفه اسلامی را تدریس میکند.
روشن فکری و دوراندیشی
شخصیت آیت الله بهشتی(ره) واقعا جلوتر از زمان بودند و این از مواضع و سخنان ایشان مشهود بود، حجت الاسلام خسروشاهی میگوید قبل از سفر به واتیکان برای خداحافظی نزد ایشان آمدم. ایشان گفتند:
«آنجا مقر اداره یک میلیارد کاتولیک و پاپ در رأس آن است. بهتر است روشی داشته باشیم که امکان دیالوگ برقرار شود». آن زمان صحبت گفتمان و دیالوگ با ادیان مطرح نبود و همین نشان میدهد که ایشان چقدر پیشرو بودهاند.
شهید بهشتی معتقد بود که طلبه باید زبان خارجی هم بداند که متون مختلف مکاتب را از قول خود دانشمندان آن مکتب مطالعه کند و روی زبان بسیار تأکید داشت و حتی برای یادگیری آن جایزه نقدی هم تعیین کرده بود. ایشان میگفت: اصولا بعضی از مکاتب از طریق متون ترجمه شده قابل فهم نیستند.
حجت الاسلام دعایی در وصف ایشان میگوید:
«شهید بهشتی معتقد بودند که یک فقیه باید دنیا را ببیند تا بتواند بر زوایای مختلف تمدن و فرهنگ غرب و شرق تسلط پیدا کند و با دیدی وسیعتر به حل مسائل زمانه خود بپردازد. ایشان میگفت بدون آگاهی واقعی از غرب و فرهنگ آن، نمیتوان شیوهای درست از رهآوردهای علمی و فرهنگی آن استفاده و علیه کژیهای آن موضعگیری کرد.»
الگو دهی در عمل
آقای جلال الدین فارسی میگوید: یادم هست شش ماه از آغاز سال تحصیلی در دبیرستان کمال گذشته بود و وقتی ایشان وارد دبیرستان می شد شاگردان میگفتند«انگار پیامبر آمده است» یعنی طرز رفتار، طرز راه رفتن، صحبت کردن و کلاس داری ایشان برای شاگردان حکم اسوه نبوی را داشت.
حجت الاسلام هادی مروی میگوید: یک شب با ایشان به تهران آمدیم و وقتی رسیدیم نیمه شب بود و خیابانها خلوت. از خیابان دکتر شریعتی که آن موقع دروازه شمیران نام داشت بالا آمدیم تا رسیدیم به یک چهارراه. من به رغم آن که چراغ قرمز بود از آن عبور کردم. یک لحظه متوجه شدم که ایشان تکانی خوردند، اما در عین حال به من چیزی نگفتند. رسیدیم به چراغ قرمز دوم و همین که خواستم عبور کنم آقای بهشتی گفتند: « آقای مروی اگر از این چراغ هم عبور کنی دیگر نمی شود پشت سرت نماز خواند، زیرا چراغ قرمز اول گناه صغیره است و اصرار بر آن گناه کبیره و موجب سلب عدالت از افراد میشود؛ ضمن این که من هم از ماشینت پیاده میشوم. من که در آن زمان جوان دو آتیشهای بودم گفتم: آقا اینها قوانین طاغوتی است، نباید به آن عمل شود. ایشان با جدیت جواب دادند: اتفاقا انسانیترین قوانین در دنیا همین قوانین راهنمایی و رانندگی است که برای حفظ جان من و تو وضع شده و طاغوتی و غیر طاغوتی هم ندارد.
ایشان در ساده زیستی نیز الگو بودند و واقعا ساده زندگی میکردند، آقای حسین مهدیان میگوید: یادم هست یک روز وقت ناهار در شورای عالی قضایی به حضور ایشان رسیدم. هنگامی که ناهار ایشان را آوردند دیدم یک ظرف ماست است و کمی نان و این درست در زمانی بود که همه جا شایع کرده بودند ایشان در کاخ زندگی میکنند و زندگی تجملاتی دارند.
ایشان واقعا مظلوم بودند همان طور که امام(ره) فرمودند:
«یک جریانی بود که این روحانیون شاخص را پیش مردم رسوا کنند، با دروغ و حیله آقای بهشتی(ره) را که یک نفر آدمی بود که مجاهد برای اسلام بود، به درد میخورد، فعال بود، دانشمند بود، مدبر بود، دیدید که اشرار مردم را منحرف کردند، مردم یک وقت بیدار شدند که بهشتیای در کار نبود».
نظم و برنامه ریزی
رفتار شهید بهشتی(ره) بسیار منظم و برنامهریزی شده بود به طوری که از آن به نظم آهنین یاد میکنند، آقای قرائتی میگفت: روزی با دوستان از قم آمدیم و قرار بود ساعت ۷ نزد شهید بهشتی برویم. آمدیم و ساعت یک ربع به هفت به خانه او رسیدیم و خوشحال بودیم که دیر نکردهایم چون میدانستیم که ایشان آدم بسیار منظمی است و حتما از این که زودتر رسیدهایم خوشحال میشود و از ما تمجید میکند. در زدیم و دیدیم انگار کسی منتظر ما نیست. بالاخره یک نفر آمد و در را باز کرد؛ گفتم: به ایشان بفرمایید قرائتی هستم. او رفت و برگشت و عذرخواهی کرد که ساعت ۷ منتظر ما بودهاند. در هر حال وقت شناسی این است که نه دیر برسی نه زود.
یکی از دوستان نیز نقل میکند: یک روز جمعه خدمت آقای بهشتی رسیدم و گفتیم که یکی از مقامات سیاسی خارجی به تهران آمده و درخواست ملاقات کرده است. آقای بهشتی(ره) قبول نکردند و گفتند: این ملاقات را نمیپذیرم، مگر این که امام به من تکلیف کنند. چون روز تعطیل من متعلق به خانواده است و در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و به درسهایشان و همینطور کارهای خانه برسیم.
دختر ایشان هم میگوید: پدر هر روز نظافت و حمام میکردند و لباسهایشان را مرتبا به خشکشویی میدادند، کفشهایشان را همیشه واکس میزدند. به تفریح و ورزش بسیار اهمیت میدادند و روزهایی را برای گردش همراه خانواده به بیرون از شهر میرفتند و به ورزشهایی چون کوهنوردی، شنا و پیاده روی میپرداختند. یک بار به باغی در کرج رفتیم، به قدر خوب والیبال بازی کردند که همه متعجب شدند. کسی تصور نمیکرد که پدر با آن شأن علمی این قدر خوب والیبال بازی کند.
شهادت و تکمیل مظلومیت
همسر شهید بهشتی(ره) میگوید: قبل از شهادت ایشان امام خمینی(ره) خوابی دیده و به ایشان هشدار داده بودند. هر چه پرسیدم خواب امام چه بوده به من جواب نداد. تا روز ختم او که خانم امام به منزل ما آمدند و من درباره خواب امام سوال کردم. ایشان گفتند: امام(ره) خواب دیده بودند که عبایشان سوخته است و به آقای بهشتی گفته بودند: «شما عبای من هستید، مراقب خود باشید».
روشن است که علت این ترورهای شخصیتی و تهمتهای منافقین به شهید بهشتی کارآمدی و مدیریت ایشان برای انقلاب بوده است، و بعد از نا امیدی از ترور شخصیتی، به ترور فیزیکی ایشان رو آوردند. حجت الاسلام حسینیان میگوید: من هنگامی که اسناد ساواک را بررسی میکردم دیدم وحید افراخته پس از تغییر ایدئولوژیک سازمان در سال ۵۴ از قول تقی شهرام گفته به نظر او بعد از امام(ره) تنها کسی که قدرت دارد رهبری نیروهای مذهبی را در دست بگیرد شهید بهشتی است و به همین دلیل سازمان مجاهدین از همان ابتدا تصمیم داشت او را ترور کند.
اما بالاخره آیت الله بهشتی(ره) در هفتم تیر به شهادت رسید تا اینگونه مظلومیت ایشان کامل شود.
امام خمینی(ره) پس از شهادت ایشان فرمودند:
«و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم (که) شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این مخالفین انقلاب است… ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود، تهمت های ناگوار به ایشان زدند.»
مقام معظم رهبری نیز شهادت را مکمل شخصیت ایشان دانستند:
«شهادت آقای بهشتی(ره) واقعا مکمل شخصیت ایشان بود و مرگ طبیعی مسلما برای ایشان ناچیز بود.»