سخنرانی دکتر علی اصغر زارعی به مناسبت حماسه 9دی - اسلحه خالی امریکایی ها
سخنرانی دکتر علی اصغر زارعی به مناسبت حماسه 9دی
با توجه به این که جلسه ما درخصوص نهم دی که در تاریخ ما ثبت شده است می باشد، من هم در همین زمینه با یک مقدمه خدمت دوستان مطالبی را عرض می کنم. خداوند متعال در سوره عنکبوت که دوست قاری ما هم قرائت فرمودند در ابتدای سوره می فرماید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم الم ﴿١﴾ أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ ﴿٢﴾ آیا مردم فکر می کنند همین که گفتند ما ایمان آوردیم مورد امتحان قرار نمی گیرند؛ یقیناً برداشت اول ما این است که مورد امتحان قرار می گیرند. گفتن اینکه ایمان آوردیم لازم است ولی نتیجه می گیریم که کافی نیست. نتیجه دیگری که می توانیم بگیریم این است که امتحان، حتمی است. امتحانات الهی هم یک سری فردی و یک سری جمعی است. تک تک ما در زندگی مورد آزمایش قرار می گیریم، همانطور که پدرانمان، انبیا، اولیا، اوصیا مورد امتحان قرار گرفتند، ما هم مورد امتحان قرار می گیریم. امتحانات فردی ما، امتحان مرد نسبت به زنش، زن نسبت به همسرش، پدر و مادر نسبت به فرزند، فرزند به پدر و مادر، هرکسی به دوستش مورد امتحان قرار می گیرد؛ بعضی ها به دارایی بعضی ها به نداری مورد امتحان قرار می گیرند. تفاوت امتحانات الهی با امتحاناتی که ما در مدارس و دانشگاه ها داریم این است که این امتحانات را از قبل اعلام می کنند، موضوع امتحان هم مشخص است ولی امتحانات الهی زمانش اعلام نشده و هر زمانی ممکن است ما با امتحان مواجه بشویم و برای همین است که آموزه های دینی به ما می گویند که بایستی هر لحظه خودمان را کنترل کنیم، خودمان را حفظ کنیم، حواسمان باشد ممکن است همین حرفی که می زنیم مورد امتحان باشد، همین رفتاری که می کنیم مورد امتحان باشد. برخوردی که با همسرمان، با پدرو مادرمان، با دوستمان می کنیم مورد امتحان باشد. بعضی از این امتحانات، امتحانات بزرگی است مثل امتحان حضرت ابراهیم (ع) که خداوند به فرزندش اسماعیل امتحان کرد. فلذا بعضی از امتحانات فردی است. آثار بعضی از امتحان ها در تاریخ ادامه دارد. آثاری که امتحان حضرت ابراهیم (ع) در ذبح حضرت اسماعیل داشت تا امروز هم که حاجی های ما هر سال و تا وقتی که تاریخ هست هر موقع که می روند حج باید رفتار حضرت ابراهیم را انجام دهند. در واقع نوعی آزمایش است که میرویم آنجا تمرین می کنیم در مورد حب فرزند یا حب دنیا، لباس را می کَنیم، به شیطان سنگ می زنیم. در واقع می رویم در آزمایشگاه که از وقتی از حج برگشتیم انسان امتحان داده ای باشیم. ولی بعضی از امتحانات امتحان جمعی است در قرآن کریم داریم قوم بنی اسرائیل، قوم لوط، قوم نوح. یک جامعه مورد امتحان قرار می گیرد. اساساً چرا امتحان هست؟ خداوند برای چه ما را امتحان می کند؟ خداوند که عالم است، آینده و گذشته ما را میداند، معلم چرا دانش آموز را امتحان می کند؟ معلم می داند که اگر من این سوال را از این دانش آموز بکنم این دانش آموز میتواند پاسخ این سوال را بدهد یا نمی تواند. معلم می داند چون یک سال با این دانش آموز کارکرده است و ظرفیت او را میداند؛ ولی از او سوال می کند تا به خود دانش آموز تفهیم شود که آیا میداند یا نمیداند؟ خداوند هم ما را امتحان می کند تا ما بفهیم که چه هستیم؛ ظرفیت خودمان را بدانیم تا خودمان را برای کلاس بالاتر آماده کنیم. ما امتحان میدهیم تا از کلاس هشتم نمره قبولی از امتحان بگیریم و برویم کلاس نهم. اگر هشتم را نمره قبولی نگیریم باید هشتم را دوباره بخوانیم؛ امتحانات الهی هم اینطوری هست که اگر ما در امتحان مردود شدیم و نتوانستیم قبول شویم باید دوباره روی خودمان، روی خانواده و جامعه خودمان باید کار کنیم. اگر کار کردیم آنوقت یک کلاس میرویم بالاتر. بنابراین امتحانات اجتماعی هم برای رشد جامعه است. نیازِ الهی نیست نیاز ما انسانها است.
حوادث بزرگی در تاریخ اتفاق افتاده است. ابتدای صدر اسلام از جنگهایی که پیامبر (ص) خودشان در آنها شرکت کردند، بعد حوادثی که در مکه و مدینه اتفاق افتاد، برخورد پیامبر با منافقین، با یهود، با نصارا، با سایر دولتها و ملتها، حواثی که زمان امام علی بن ابی طالب اتفاق افتاد، حادثه صفین، جمل و نهروان، این ها همه امتحان است. در امتحانات یک عده قبول شدند و یک عده ای مردود شدند. من می خواهم بیایم در حوادث کشور خودمان. نزدیک ترین حادثه قبل از انقلاب، مشروطیت است. در زمان مشروطیت که علما و بزرگان ما پیشگام این حرکت بودند و یک تحول بزرگی هم در دنیا اتفاق افتاده بود این بود که مردم از شیوه حکومت ناراضی بودند و درخواست داشتند باید تغییراتی اتفاق بیفتد، خودشان باید تصمیم بگیرند، مجلسی داشته باشند که نیازهای مردم را تشخیص بدهد و برای نیازهای مردم تصمیم گیری بشود، منابعی که در کشور وجود دارد خود مردم باید تصمیم بگیرند که چه کار میخواهند بکنند، فلذا آزادی خواهی و عدالت خواهی جز شعارهای مشروطه بود. علما و مجتهدین ما پیشگام این حرکت بودند، اتفاقاتی هم افتاد مجلس افتتاح شد ولی یکباره وسط این حرکت جریان هایی به وجود آمد یکی از علما و بزرگان اعلام کرد این مشروطه ای که ما می گوییم، مشروط بر رعایت بر احکام دین و اسلام است ولی یک عده ای دارند مشروطیت را به سمت دیگری می برند. مرحوم شیخ فضل الله شروع کرد به مطرح کردن اینکه عده ای هستند که دنبال این هستند که بگویند مشروطه محدودیتی ندارد هر کس می خواهد اسلام را بخواهد و هر کسی هم نمیخواهد اسلام را نخواهد، ولی مجلسی باشد که مردم برای خودشان تصمیم بگیرند عیبی ندارد. ایشان مطرح کرد که این نیست، آن چیزی که علما دنبال کردند مشروطیت برمبنای دین و اسلام است، شریعت اسلام است، منتها در بحران این حوادثی که در مشروطه اتفاق افتاد، خوب عده ای نظرشان این بود که شیخ شما در این شرایط خیلی تندروی نکن بگذار مشروطه تثبیت بشود بعدا اسلامیش هم می کنیم. شیخ می گفت امکان ندارد. این نوع مشروطیت اگر ریشه بدواند و این آقایان روشنفکری که الان میروند در سفارت انگلیس در تهران و از آنجا سرمشق می گیرند اگر هدایت کار دست اینها بیفتد مشروطه به انحراف خواهد رفت. خوب یک اختلاف برداشت هم این شد عده ای گفتند شیخ فضل الله دارد تندروی می کند به حدی این کار پیش رفت که کسی از شیخ فضل الله حمایت نکرد ایشان را به این بهانه که تندروی می کند ، گرفتند دادگاهی کردند محکوم به اعدام کردند، در همین میدان توپخانه شیخ فضل الله را به دار کشیدند، جسد شیخ را گذاشتند پایین، عده ای بی شخصیت رفتند جسارت کردند به جنازه ایشان. بعد از دو هفته مشخص شد که این حوادث پشت صحنه دارد، سفارت انگیس دارد آدمها را می برد ناهار و شام می دهد و توجیه می کند علمایی که معتقد بودند شیخ تندروی می کند باور کردند که شیخ درست می گفت ولی کار از کار گذشت و مشروطه منتهی به رضا خان شد. تیشه به ریشه اسلام خورد. ما در اسلام خواهی در مشروطه کوتاه آمدیم و ضربه به اساس اسلام خورد چند دهه دین و دنیای مردم در کشور آسیب دید. وقتی دین آسیب دید یعنی مردم آسیب دیدند، حاکمیت امریکا و انگلیس در این مملکت تقویت شد. امتحان اجتماعی بعدی انقلاب اسلامی بود، این بار حضرت امام خمینی از سال 42 حرکت را شروع کردند، چه برخوردهایی شد، ایشان 15 سال تبعید شد، روشنگری شد، روحانیت این بار با هوشیاری و با درایت و سازماندهی در وسط میدان قرار گرفت، هزینه داد، روحانیتی که در زمان انقلاب و قبل از انقلاب به زندان رفتند و شهید شدند کم نبودند، تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام با حضور پر شکوه مردم به نتیجه رسید. امام آگاهی داد که ما در مشروطیت این بلا سرمان آمد. اصلاً ما چرا باید تاریخ را بخوانیم؟ ما تاریخ را باید برای این بخوانیم که ببینیم نسل قبل از ما یا در صدر اسلام چه اتفاقی افتاد که اگر آن اتفاق در زمان ما بیفتد ما رفتار آنها را نداشته باشیم که مردود بشویم، ما رفتار کسانی را داشته باشیم که در امتحان الهی قبول بشویم. بنابراین با تجربه ای که از مشروطیت و از حوادث صدر اسلام گرفته شد انقلاب به نتیجه رسید، امریکایی ها فکر نمی کردند که در این مملکت، امام و مردم بتوانند با ندای الله اکبر انقلاب کنند، لذا تلاش کردند که انقلاب صورت نگیرد ولی وقتی انقلاب صورت گرفت شروع کردند به توطئه، فتنه ی کردستان، فتنه ی ترکمن صحرا، بلوچستان، خلق عرب در خوزستان، خلق مسلمان در آذربایجان، کم نبودند. همه این ها فتنه بودند که متاسفانه از یاد ما رفته که نباید اینها از یاد ما برود. من می خواهم برگردم به فتنه سال 88 . اولاً عده ای می گویند این فتنه نیست می گویند یک حادثه است شما چرا اینقدر بزرگش می کنید؟ اما می گوییم حادثه یا تصادف در حالتی است که مثلا در خیابان دو راننده بدون اطلاع به هم برخورد می کنند بله این حادثه است ولی اگر یکی از این راننده ها برود به خودش مهمات ببندد و برنامه ریزی کند که بیاید فلان نقطه و محل را منفجر کند به این هم می گویند تصادف؟ این می شود برنامه ریزی. فتنه 88 برنامه ریزی شده بود من دلایلم را خدمت شما عرض می کنم. اولاً در آخر تابستان سال 87 مذاکرات ما به 5+1 انجام شد، در این نشست توافق کردیم که ما تولید غنی سازی 20درصد را طبق اصرار شما متوقف می کنیم و شما هم تحریم ها را بردارید. آنها برای اینکه ما به این نقطه برسیم کلی تلاش کردند و جمهوری اسلامی هم خواست که به جهان نشان دهد که ما حاضر به شفاف سازی هستیم و نمی خواهیم لجبازی کنیم. حاضریم برای مدتی از 20 درصد کوتاه بیاییم تا برای دنیا هم روشن شود. قرار بر این شد که طرف مقابل بروند در کشورهای خودشان این مطلب را جمع بندی کنند و ما در اواخر پاییز در نشست دیگری این مطلب را مکتوب و اجرا کنیم. البته چرا آنها این را پذیرفتند آنها می گفتند با توجه به اینکه در امریکا به سمت انتخابات پیش می رفتند ما هم در ایران انتخابات در پیش داشتیم، تحلیل غربی ها این بود که اگر با این قدرتی که در دولت نهم کار شد هم برای مردم و هم در صحنه ی سیاسی و هم در سیاست خارجی. اگر با همین رویه کار ادامه پیدا کند و همین دولتی که بر سرکار است در دولت بعدی هم باشد کار برای غرب سخت می شود در آن شرایط همین 20 درصد را هم نخواهند پذیرفت حالا که خود ایرانی ها پذیرفتند که 20 درصد را متوقف بکنیم بهتر است که همین الان قبول کنیم. آنها هم می دانستند که این بار مردم با رضایت از عملکرد نظام اسلامی نه یک فرد خاص در انتخابات شرکت می کنند و اگر انتخابات پر شور و با قدرت باشد همین امضا را هم به غربی ها نخواهند داد. که همین طور هم شد و به صورت بی نظیری 85 درصد از مردم در انتخابات شرکت کردند. طرفهای خارجی رفتند به کشورهایشان و پیغام دادند که ادامه مذاکرات بماند برای بعد از انتخابات ایران. از همان موقع مشخص شد که یک کاسه ای زیر نیم کاسه هست. اطلاعات و اسنادی هست که یک عده را بردند در دوبی و ترکیه آموزش دادند. آموزش هایی مثل همین کودتاهای رنگی که توی کشورهای شمالی بود؛ امریکایی ها می گفتند که ما با ماهواره و یک عده که ما جلو انداختیم شوروی را ساقط کردیم. چطور نمی توانیم یک عده را جمع کنیم آموزش بدهیم و با ماهواره هم حمایت کنیم. انتخابات هم فرصت خوبی هست خود کشور و نظام فرصت می دهند که حامیان ما بیایند در صحنه. این علایم را کنار هم بگذاریم مشخص می شود که یک برنامه در حال تنظیم است که همین جور هم شد. آقای خاتمی رفت یک گشتی زد. رفت شیراز و بوشهر و .. بعد تصمیم گرفت که انصراف بدهد. البته من نظرم این نیست که خودشان این تصمیم ها را می گرفتند یک اتاق فکری بود که تصمیم می گرفت و آقای موسوی آمد و ماند. یکی از دوستان ما در مجلس فکر می کنم آقای دکتر مرندی چند روزی به انتخابات مانده بود که یک متنی را از مجله نیوزویک در مجلس توزیع کرد. خبرنگار از آقای موسوی پرسیده بود که در ایران تصمیم اصلی سیاست خارجی در اختیار رهبری است شما اگر رای بیاورید چه کار می کنید. ایشان گفته بودند که ما اگر رای بیاوریم اول تظاهرات می کنیم و تظاهرات را آنقدر ادامه می دهیم تا مسئولین در ایران به نظر ما تمکین کنند. این یعنی چه؟ یا صحبتی که ایشان در مورد برداشتن گشت ارشاد در اولین سخنرانی های خود مطرح کردند. بنابراین مشخص می شود که دعوای دو نفر در انتخابات نبود یک برنامه ریزی بود، اتاق فکر بود سایتهایی که فعال شد، کمیته صیانت از آرایی که درست شد، این یک امتحان اجتماعی بود.
من در انتخابات سال 88 نماینده آقای احمدی نژاد در شورای نگهبان بودم، آقای دکترکدخدایی ساعت حدود 9 شب آمد پیش نماینده آقای موسوی و گفت آقای موسوی مصاحبه کرده و گفته که من رئیس جمهور هستم؟ ایشان گفتند بله. آقای کدخدایی گفت که هنوز یک عده در پای صندوق در حال رای دادن هستند. یا اینکه از ظهر جمعه از داخل شورای نگهبان! نماینده آقای موسوی با خبرگزاری ها تماس می گرفتند و می گفتند اعلام کنید که آقای موسوی با 60 درصد آرا جلو هستند. به نظر شما این موارد تصادفی است. فلذا اساس این بود، احساس کردند که فرصتی است برای اینکه نظام متوقف بشود. بعد هم تا دی ماه هر روز یک بیانیه. بی بی سی، صدای امریکا، منافقین، سلطنت طلبان، سایتها و .... مردم هم دیدند که کار رسید به عاشورا. روز عاشورا هم به حریم حضرت ابا عبدالله الحسین جسارت شد. مردم ما شوکه شدند؛ روز عاشورا توهین به ساحت اباعبدالله صورت گرفت. این دیگر قابل قبول نبود. مردم ما تحمل می کنند اما تاجایی که به دین و عقاید و باورشان توهین نشود حاضرند نانشان کم بشود ولی اجازه توهین به عقایدشان را نمی دهند. مردم احساس کردند که این دستگاه ها نمی توانند کنترل کنند فلذا بدون فراخوان مردم خودشان ریختند و حماسه 9 دی را آفریدندکردند و به قضایا پایان دادند و این امتحان بزرگ ملت ما بود.
اگر جوانان ما در دفاع مقدس به یک اشاره امام که فرمود جبهه را پر کنید، رفتند و آنچنان به صدام و صدامیان سیلی زدند، در آن امتحان موفق شدند؛ در 9 دی هم آحاد مردم ما در این امتحان الهی موفق شدند. البته نه دی مسایلی هم داشت باعث عصبانیت امریکایی ها و غربی ها نسبت به ملت ایران شد، که شما می توانید در تحلیل های بعد از 9 دی ببینید. لذا شروع به هجمه فرهنگی و همزمان اقتصادی کردند که این علایم را هم آقایان از داخل کشور دادند. این امتحان 9 دی اولاً نشان داد که ضعف ما در کشور کجاست؟ ثانیاً نشان داد که مردم جلوتر از مسئولین هستند. ثالثاً نشان داد که خط قرمزِ مردم، دین و اعتقاداتشان است.
بعضی از آقایان از داخل علامت دادند که تحریم ها را سنگین تر کنید که انجام دادند و 5 سال است که این تحریم ادامه دارد.
برادران و خواهران، امریکایی ها تمام تیرهایشان را به سمت ما شلیک کرده اند نتیجه نگرفتند. آنها میخواستند در این مذاکرات 5+1 همین یک ماه قبل کار را تمام بکنند ولی ملت ما روی حقوق هسته ای ایستادگی کردند. امریکاییها اگر اعلام شکست مذاکرات به نفعشان بود حتما اعلام می کردند ؛ اما میدانند که در صورت اعلام شکست در مذاکرات چه وضعیتی خواهند داشت. جمهوری اسلامی حسن نیت شفاف سازی لازم را انجام داده و وجدان عمومی ملتها را با اقدامات اولیه و بیشتر از انتظار انجام داده است . به یقین موضع امریکاییه و غربیها مورد تردید جهانیان است. ایران دیگر آن ایرانی نیست که ما در زمان دفاع مقدس بودیم، امروز دیگر نمی گوییم ایران میگوییم اسلام که از آنطرفِ افغانستان شروع می شود تا ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن. امروز ملت ایران درست است که مشکل اقتصادی دارد، درست است که به ما فشار می آورند ولی نفوذ افکار دینی و اسلامی و انقلاب در دنیا منتشر شده و امریکایی ها هیچ موضع و موقعیت مناسبی ندارند امروز ما کسانی نیستیم که در اول جنگ ژ3 نداشتیم با ام1 میخواستیم تیر بزنیم. امروز دنیا دارد روی برد موشکی ما حساب می کند. جوانان آن موقع ما امروز شدند استاد، متبحر، مدیر. ما ظرفیت فوق العاده ای در کشور داریم. امریکایی ها آمدند گفتند که ما در این 7 ماه باید یک کاری کنیم که اینها تسلیم بشوند دست هایشان را در مذاکرات بالا ببرند. گفتند خوب ما که به خاطر توافق نامه قبلی نمیتوانیم تحریم ها را تشدید کنیم. آمدند سعودی های فاسد را وادار کردند که با قیمت نفت بازی کنند درآمد نفتی ما را کم بکنند. خوب کم بکنند. اینطوری نیست که ملت ما به ضعف کشیده بشود. اگر ما در این 7 ماه با قدرت بایستیم، برخی از مسئولین ما دچار اشتباه نشوند، علامت بدی به مردم ندهند، دل مردم را نگران نکنند، بازار یا ارز را به هم نریزند، و محکم بایستند، آنوقت خواهید دید در این تفنگی که به سمت ما گرفته شده هیچ گلوله ای وجود ندارد. امریکایی ها امروز فقط ژست دارند. قدرت امریکایی ها در این 35 سال فرقی نکرده، ولی قدرت ما ده ها برابر بیشتر شده. نفوذ ما در منطقه، تعداد افراد تحصیل کرده، مسایل علمی و پزشکی و ... را شما ببینید و مقایسه کنید.
پیام ما در 9 دی این است که ما یک امتحان خوب دادیم باید مواظب باشیم خرابش نکنیم؛ گول شایعات را نخوریم؛ از تفرقه و تشتت باید پرهیز کنیم. محکم باید بایستیم. درسی که از 9 دی باید بگیریم این است که باید ببینیم موفقیت ما ناشی از چه بود؟ مهمترین موفقیت ما تبعیت از رهبری بود. هر سال باید این مراسم را بگیریم و به خودمان یادآوری کنیم که جایگاه ما کجاست.