اندیشه های تمدن ساز

باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست. رهبر معظم انقلاب

اندیشه های تمدن ساز

باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست. رهبر معظم انقلاب

جنبش letter4u

Reba.ir

اندیشه های تمدن ساز

من با اطمینان کامل می‏گویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده‏ ی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
نشانه‏ ی این وعده ی تخلف‏ ناپذیر در اولین و مهم‏ترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوازه ی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشه ی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد.
پیام رهبری به کنگره عظیم حج - 17/09/1387

کانال ما در سروش:
http://sapp.ir/tamadonsazan

حجت الاسلام روانبخش

نقشه راه تغییر با اهرم اعتدال و جهانی شدن

یکی از شعارهای آقای روحانی در انتخابات و پس از آن تا امروز که بارها تکرار شده و می شود شعار تعامل سازنده با جهان است. برخی همفکران ایشان نیز از پایان انقلاب و انقلابی گری سخن به میان می آورند و این که دیگر دوران شعارهای انقلابی تمام شده و باید با زبان اعتدالی با جهان سخن گفت. شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسراییل نیز مربوط به دوران انقلاب بود و امروز دوران اعتدال است و باید شعار مرگ را به احترام به کشورهای جهان تبدیل کرد و با همه کشورهای جهان از جمله امریکا تعامل سازنده داشت. البته گاهی نیز جمله امام عزیز را مبنای قرار می دهند و با یک تحریف آشکار می گویند امام (ره) نیز به جهانی شدن معتقد بود. این درحالی است که از زمانی که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست، بنیانگذار آن با صدای بلند از جهانی شدن آن خبر داد و گفت " به لطف خدا در حاکمیت جمهوریت اسلامی ما اختلافی بر سر مواضع اصولی، سیاسی و اعتقادی وجود ندارد و همه مصمم اند تا توحید ناب را در بین الملل اسلامی پیاده نموده و سر خصم را  به سنگ بکوبانند، تا در آینده ای نه چندان دور به پیروزی اسلام در جهان برسند" (صحیفه نور ج ۲۰ ص ۱۲۳) "ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین المللی اسلامیِ امان بارها اعلام نموده ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراطوری بزرگ می گذارند از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم ما در صدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم به لطف خداوند بزرگ نظام هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم و نظام اسلام رسول الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم و دیر یا زود ملت های دربند شاهد آن خواهند بود." ( همان ص ۲۳۲) ایشان انقلاب اسلامی را مقدمه انقلاب جهانی حضرت مهدی می دانند و می فرمایند" مسوولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت ارواحنا فداه است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد." ( همان، ج ۲۱ ص ۱۰۸) همان گونه که روشن شد امام (ره) به دنبال جهانی سازی و جهانی شدن ایران است ولی در این جهانی شدن به دنبال جهانی کردن فرهنگ اسلام و قرآن است ایشان صریحا می فرماید " ما انقلابمان را به جهان صادر می کنیم چراکه انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم."( همان، ج ۱۱ ص ۲۶۶)  این نگاه امام راحل است و جریان فکری ای که راه امام (ره) را به رهبری مقام معظم رهبری دنبال می کند در صدد جهانی سازی انقلاب اسلامی ایران و آزادی محرومان از قید و بند ستمگران و هواهای نفسانی بشری است ولی در نقطه مقابل کسانی که شعار جهانی شدن را سر می دهند یا از تعامل سازنده با جهان سخن می گویند مطلب دیگری اراده می کنند؛ آن ها معتقدند برای این که بمانیم باید در فرهنگ غربی کاملا هضم شویم؛ متاسفانه جهانی شدنی که برخی روشنفکران غربی و غرب زدگان با بودجه مراکز تحقیقاتی مانند مراکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام تبلیغ می کنند از نوع دوم و غربی آن است. تحقیقاتی که برخی تحصیل کردگان غربی مانند دکتر حسین بشیریه و دکتر سریع القلم در دولت های پنجم تا هشتم و با نظارت مستقیم آقایان موسوی خویینی ها و دکتر روحانی انجام داده اند بر جهانی شدن به معنای دوم تصریح می کند.
 
آقای روحانی در پیشگفتار کتاب " ایران و جهانی شدن، چالش ها و راه حل ها" ضمن تایید نقطه نظرات نویسنده، می نویسد:" نوع تعامل و در نهایت تطابق با جهانی شدن بدون تردید مهم ترین چالش کشورهای در حال توسعه در نظام بین الملل فعلی است. این پدیده پیچیده که در دو دهه گذشته تمامی حوزه های اقتصادی ،تجاری، مالی، صنعتی و فن آوری را تحت الشعاع خود قرار داده است هم اکنون مقتضیات و مناسبات جدیدی در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی نیز به همراه آورده است. 
 
اگر جهانی شدن را فرآیندی تلقی کنیم که از چند قرن گذشته آغاز شده و هم اکنون در مراحل تکاملی خود قرار دارد طبعا می توانیم آن را غیر برنامه ریزی شده ولی هدایت شده تفسیر کنیم. کشورهای صنعتی در طی این مدت و به صورت تدریجی سعی کرده اند یک سیستم قاعده مند جهانی ایجاد کنند و اقتصاد و سرمایه داری را از جغرافیای غرب به کل نظام بین الملل تسری بخشند. وی معتقد است فروپاشی اتجاد جماهیر شوروی چنین تحرک و عزم کشورهای صنعتی را نیرویی نوین بخشید و به جهانی تر شدن این فرآیند مساعدت کرد. وی ضمن ستایش از کشورهایی مانند چین و هند و برزیل به خاطر پیوستن به جریان جهانی شدن، روسیه و ایران را مورد انتقاد قرار داده می نویسد جمهوری اسلامی ایران نیز به دلایل متعدد فرهنگی و تاریخی به پیچیدگی های فراوانی در درجه مواجهه یا میزان انطباق با جهانی شدن روبه رو است. حساسیت دینی و ملی نسبت به تعامل نامعقول و حساب ناشده با محیط بین المللی در گذشته ی تاریخ کشور ما زمینه ساز احتیاط و حتی نوعی بدبینی در ارتباطات بین المللی شده است. در مقایسه با روسیه ،کشور ما در پارادوکس میان " رشد" از یک طرف و " هویت" از طرف دیگر محتاج نوعی تعادل است. وی می افزاید در واقع تدوین هر نوع استراتژی ملی باید به این دو پایه و استوانه ی کلیدی توجه کند." (سریع القلم، ایران و جهانی شدن، صص۹-۱۱) آقای روحانی جهانی شدنی را می پسندد که مبانی فکری آن را سریع القلم تبیین می کند.
 
مبانی مطرح شده از سوی دکتر سریع القلم عبارت است:
 
مبنای اول: منطق کانونی جهانی شدن یعنی نوسازی مبتنی بر علم و صنعت غربی
سریع القلم منطق کانونی جهانی شدن را در غرب می بیند و می گوید " غرب جغرافیای اصلی این جریان خطی چند قرن بوده که به تدریج از قرن نوزدهم و به طور گسترده ای از نیمه دوم قرن بیستم، کل جهان را در برگرفته است" وی فلسفه حاکم بر این منطق کانونی، روش افزایش سرمایه و ثروت می داند که بر مبانی نظام سرمایه داری شکل گرفته است( همان، ص ۲۲)
 
مبنای دوم: " مجموعه ای بودن ارکان و مرتبط شدن تدریجی آن به نظام سیاسی و فرهنگ عمومی
سریع القلم یکی دیگر از مبانی جهانی شدن را " مجموعه ای بودن ارکان آن و مرتبط شدن تدریجی آن به نظام سیاسی و فرهنگ عمومی می داند. از نظر ایشان جهانی شدن یک سیستم است و مثلثی است که از سه زاویه به هم مرتبط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تشکیل شده است و منطق کانونی آن در فلسفه اجتماعی، فردگرایی مثبت و رشد دامنه آزادی های فردی در پیشرفت بهره برداری از امکانات است.( همان، ۲۲) وی ضمن گلایه از سیاستمدارانی که از مثلث فوق تنها به بعد اقتصادی اش پرداخته اند اظهار می دارد تفکیک سازی اصول جهانی شدن از یکدیگر از یک طرف منجر به ناکارآمدی می شود و از طرف دیگر، در ایجاد ارتباط و گسترش روابط با کانون های اصلی جهانی شدن اصطکاک به وجود می آورد و در نهایت بهره برداری از فرآیند های جهانی شدن را محدود می کند. (همان،  ص۲۳ ) از نظر ایشان و این جریان فکری، جهانی شدن یک سیستم است و برای جهانی شدن باید تمام این سیستم اعم از سیاست و فرهنگ و اقتصاد همه را بپذیریم و از این مهم تر منطق کانونی آن را که لیبرالیسم و آزادی های فردی است باید مورد قبول واقع شود. یعنی برای جهانی شدن باید لیبرالیزم را بپذیریم و از فرهنگ اسلامی امان دست برداریم.
 
مبنای سوم:قاعده مندی روابط میان ملت ها، دولت ها 
این جریان فکری غرب گرا، مبنای سوم جهانی شدن را قاعده مندی روابط میان ملت ها، دولت ها و عموما نهادها و بازیگران می داند و می افزاید به " عنوان یک قاعده در فرآیند جهانی شدن ،کشورهایی که از قدرت اقتصادی بیشتری برخوردارند توان قاعده سازی بیشتری نیز در اختیار دارند. تولید ناخالص داخلی جهان در سال ۲۰۰۰، حدود ۳۳ هزار میلیار دلار بود. از این رقم حدود ۱۱ هزار میلیارد  دلار متعلق به آمریکا، ۴ هزار میلیارد متعلق به ژاپن، ۸ هزار میلیارد دلار متعلق به اتحادیه اروپا بوده است. به عبارت دیگر ۷۰ درصد قدرت اقتصادی جهان نزد ۱۷ کشور از ۱۹۷ کشور بوده است که به طور طبیعی « حق قاعده سازی » را برای خود قایل است." ( همان، ص ۲۴) 
 
بر اساس این مبنا، ۱۸۰ کشور جهان که تولید ناخالص داخلی اشان روی هم رفته ۱۰ هزار میلیارد یعنی کمتر از ثلث ۱۷ کشور بوده است باید کدخدایی آن ها را بپذیرند؛ علاوه بر اقتصاد باید در فرهنگ و سیاست نیز تسلیم ۱۷  کشور دنیا شده، هویت خویش را از دست بدهند و در آن ها هضم شوند و سلطه بلامنازع غرب را بپذیرند. براستی این ۱۷ کشور چگونه به این سرمایه و ثروت دست یافته اند؟ آیا جز این است که این کشورها با استعمار و استثمار کشورها و تاراج ثروت های طبیعی آن ها به این قدرت  اقتصادی دست یافته اند؟! آیا کشورهای قدرت مند حاضرند فناوری های پیچیده و دانش های مهم و استراتژیک خود را در اختیار دیگر ملل جهان بگذارند  تا آن ها نیز از این فرآیند جهانی شدن بی بهره نمانند؟ آیا قدرت های بزرگ فناوری صلح آمیز هسته ای را در اختیار ملت ایران قرار داده اند یا با انحصاری کردن آن، حتی اجازه نمی دهند که مردم ایران از فناوری و دانش بومی خودشان که روی پای خودشان به آن رسیده اند برخوردار گردند؟ 
 
براستی آیا تنها راه برای جهانی شدن پذیرش حاکمیت ۱۷ کشور جهان است؟ و آیا تنها راه رشد و پیشرفت از غرب می گذرد؟ بی تردید این گونه ادعاها همراه با منطق نیست. آیا ملت ایران در دورانی که دولتش سر سپرده غرب و امریکا بود از پیشرفت بیشتری برخوردار بود یا زمانی که انقلاب کرد و روی پای خودش ایستاد؟ آیا جز این است که در این مدت کوتاه به رغم فشارهای سیاسی و نظامی و اقتصادی و اعمال تحریم های سنگین و به اصطلاح خودشان فلج کننده به مرحله ای از رشد همه جانبه در عرصه های مختلف هوا- فضا، هسته ای، نانوتکنولوژی، کشاورزی، سد سازی، پزشکی، پهباد، زیردریایی، صنایع نظامی موشکی و... دست یافته ایم و با تمام قوت و قدرت در حال پیشتازی هستیم و می رود که قله های پیشرفت و تعالی را فتح کنیم. مگر نه این است که ایران اسلامی امروز به عنوان قدرت اول منطقه در آمده و در عرصه نظامی سیاسی و علمی و فناوری در منطقه حرف اول را می زند؟
 
مبنای چهارم: جهانی شدن را دسترسی سهل و گسترده به داده ها و اطلاعات
این جریان فکری مبنای چهارم جهانی شدن را دسترسی سهل و گسترده به داده ها و اطلاعات دانسته معتقد است :" نتیجه بسیار مهم این رکن از جهانی شدن، مطلع شدن افراد از شرایط ،امکانات و فرصت های خارج از محدوده های زندگی و مرزی خودشان است. دسترسی به اطلاعات و داده های جدید باعث فکر، رشد و خلاقیت می شود. از نظر وی، تعاریف سنتی سیاست، فرهنگ در کشور ما نیازمند تغییراتی هستند تا جهانی شدن در مجموعه فرآیند مملکت داری در ایران، امری واقعی، اجتناب ناپذیر و حتی منطقی تلقی گردد."( همان، ۲۵- ۲۶) بر اساس این مبنا، دسترسی غیر کنترل شده به داده ها و اطلاعات فکری و فرهنگی مکاتب غربی برای جوانان و نوجوانانی که مبانی فکری و دینی آن ها شکل نگرفته خطری جدی است. درست مانند کسی است که بدون ابزار و وسایل لازم در منطقه آلوده به ایدز یا وبا حرکت کند. آن چه امروز توسط ماهواره ها و شبکه های اینترنتی یا شبکه های اجتماعی پمپاژ می شود دین و فرهنگ نسل جوان رانشانه رفته است و مسوولان دارای این تفکر از آزادی این نوع ارتباطات بر خود می بالند! 
 
مبنای پنجم: افزایش سطح اعتماد به محیط بین المللی
مبنای پنجم؛ افزایش سطح اعتماد به محیط بین المللی و پذیرفتن ریسک و مخاطره در تعامل با ملت ها، دولت ها و نهادها می باشد. پذیرفتن سطحی از مخاطره، اتکای به رایانه و داده های دیجیتال و اعتماد کردن به افراد، نهادها، قرار دادها و تاریخ ملت ها زمینه های قابل توجهی از همکاری و تعامل را که تاریخ بشر بی سابقه هم نبوده، فراهم کرده است.( همان، ۲۶) وی سپس نتیجه گیری می کند: پنج ویژگی فوق از بدیهیات بحث جهانی شدن است، که بدون آن ها جهانی شدن محال و غیر ممکن است. وی سپس با ارایه ۵ تعریف از جهانی شدن همه تعاریف را که بخشی از واقعیت را بیان کرده اند دانسته است که یکی از آن ها به معنای غربی شدن است. به عبارت دیگر؛ جریان های فکری ،سیستم های تولیدی، مبانی سرمایه داری مانند امریکا، انگلیس، آلمان و ژاپن جهانی شده و جنبه عمومی پیدا کرده است.( همان، ۲۸) پس ما نیز برای این که جهانی شویم  باید همه این مبانی را بپذیریم و به قول تقی زاده برای این که پیشرفت کنیم از فرق سر تا نوک پا باید غربی شویم. نکته ای که از زبان رییس جمهور اسبق نیز صادر شد و گفت برای این که پیشرفت کنیم باید منش و خرد غربی را به طور کامل بپذیریم.
 
مبنای ششم: فراگیر شدن عقلانیت
" از مبانی مهم فلسفی جهانی شدن، فراگیر شدن عقلانیت است برای انجام هرکاری قبلا فکر می شود محاسبه لازم صورت می پذیرد، عواقب آن مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد کارآمدی آن در نظر گرفته می شود نوعی افزایش کمی و کیفی در نظر گرفته می شود و سپس برای انجام کار تصمیم گیری می شود. کار عقلایی ریشه در تفکر علمی و پوزیتویستی دارد." ( ۲۹- ۳۰) از نظر این جریان فکری باید در تفکر فلسفی نیز همانند غربی ها اندیشید و به فلسفه حس گرایی و پوزیتویستی غربی گردن نهاد و گرنه عقلانی نخواهید شد! بی تردید تبعیت از فلسفه پوزیتویستی و حس گرایانه افراطی کار را به انکار ماوراء طبیعت و خدا، وحی و معاد می کشاند و در نتیجه زمینه رابرای کفر و الحاد مردم فراهم می کند. در این صورت است که اعلامیه حقوق بشر جایگزین قرآن و معارف اهل بیت علیهم السلام می گردد و به خیال خودشان زنگ پایان تاریخ انقلاب و انقلابی گری را به صدا در می آورند. و این همان تغییری است که استکبار جهانی سال هاست در ایران اسلامی دنبال می کند و این روزها از پنجره «برجام» و برخی نوکران بی مزد و مواجب داخلی اش تصمیم دارد بار دیگر به عرصه سیاسی ایران اسلامی بازگردد. هشدار مهمی که این روزها بارها از سوی مقام معظم رهبری به خواص و عوام جامعه داده می شود و همه را متوجه وظیفه مهمشان می کنند که مراقب نفوذ سیاسی فرهنگی دشمن باشید.
 
رجانیوز
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">