شعری زیبا در مورد عالم برجسته اراکی (آقا نورالدین)
کیست این سیّد فرزانه که فخر زمن است - به زمانش به یقین ، مثل اویس قرن است
به اراک است مربّی و نجف را شاگرد - به ولادتگه خود همچو عقیق یمن است
سر به پا نور بُدی تا که شدی «نورالدّین» - اسم با رسم هماهنگ در این جان و تن است
نور دین بود و ز تاریکی دنیا آزاد - با عمل گفت که ختم همه دنیا کفن است
ز اسیریِ هوس رَست و امیر آن شد - این بود آنچه به فردوس بها وثمن است
بهر ارباب زر و زور به سینه نکشید - کف دستی که به آن سجده ی حق تکیه زن است
همچو اجداد کرامش به کرامت منسوب - مثل آبای عِظامش، عظمت پیرهن است
بود از گنبد او، گنبد مینا نیلی - دشت از تربت او صاحب مُشک خُتَن است
به همه عمر کسی را ننمودی محروم - قبر او هم به خدا بهر حوایج وطن است
آمد و رفت در این داربسی نورالدّین - زین همه اوست که پاینده در این انجمن است
بت خود را بشکن تا رُخ جانان بینی - نَفس امّاره اگر کُشت کسی ، بت شکن است
وصف مردان خدا ، کار «کمال الدّین» نیست - این مقامیست که شایسته ی اهل سخن است
همچنین ببینید: اویس زمان