راضی هستی من توی خیابان تصادف کنم و بمیرم
پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ق.ظ
دلم راضی نمیشد برود. گفتم : «اگر بروی شیرم را حلالت نمی کنم.» گفت : «قبول! یعنی راضی هستی من توی خیابان تصادف کنم و بمیرم ولی در جبهه شهید نشوم؟! اصلا اگر نگذاری بروم شکایتت را پیش حضرت زینب (سلام الله علیها) می کنم. مگر خون من از خون علی اکبر و علی اصغر امام حسین رنگین تر است؟» می دانستم حریفش نمی شوم. گفتم : «برو ، خدا به همراهت...» شهید محمد رضا شمس الدین
منبع : فهمیده های کلاس - روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید