اندیشه های تمدن ساز

باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست. رهبر معظم انقلاب

اندیشه های تمدن ساز

باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست. رهبر معظم انقلاب

جنبش letter4u

Reba.ir

اندیشه های تمدن ساز

من با اطمینان کامل می‏گویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده‏ ی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
نشانه‏ ی این وعده ی تخلف‏ ناپذیر در اولین و مهم‏ترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوازه ی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشه ی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد.
پیام رهبری به کنگره عظیم حج - 17/09/1387

کانال ما در سروش:
http://sapp.ir/tamadonsazan

ده روز با رَه بر

کتاب داستان سیستان، یادداشت های شخصی رضا امیرخانی است که به سفر رهبری به سیستان و بلوچستان در سال 1381 مربوط می شود. سعی می کنیم در چند قسمت نکات جالب این کتاب منتشر کنیم که هم استفاده کنید و هم ترغیب بشوید که کتاب را بخرید و بخوانید.

محمود عبدالحسینی

عبدالحسینی عاقبت آرام می گیرد و جایی می نشیند. مثلِ همیشه خون سرد. شروع می کند با ریشِ بلندش ور رفتن و هم زمان سرِ صحبت را با مولویِ اهل سنتی که کنار دستش نشسته است، باز می کند. مولویِ اهل سنت نسبتاً جوان است، حدود چهل سال سن دارد. دقیق که می شوم می بینم که عبدالحسینی با مولوی گرم گرفته است. صحبت بر سرِ تنها تشابه‌شان است.

-شما هم ریشت پر بدک نیست ها! خوب بلند است، اول کسی هستی که می بینم ریشت از من بلندتر است. من از آخوندهای خودمان جلوترم، اما شما ما را جا گذاشتی...

مولوی جوان، تسبیح را کنار می گذارد و لب خند می زند، اما عبدالحسینی به این راحتی ها از رو نمی رود.

- شانه هم می زنی شما؟

مولوی از جیب کتش که روی دشداشه ی بلوچی پوشیده است، شانه ای چوبی در می آورد و همان جور که ذکر می گوید می دهد دستِ عبدالحسینی.

- هان! خوبه. (عبدالحسینی با شانه ی مولوی ریشش را شانه می زند) این ها خیلی به‌ز پلاستیک هاست. شامپو چی می زنی؟

عاقبت عبدالحسینی مولوی را وادار می کند که ذکر را کنار بگذارد. حسابی با هم گرم گرفته اند. مولوی شانه ی چوبی اش را می بخشد به عبدالحسینی. حالا چند مولوی دیگر به بحث بلند ریش! پیوسته اند.

عبدالحسینی مرا صدا می زند که دوربینش را بگیرم و عکسی از او بیاندازم میان مولوی ها. بعد به ما می گوید:

- این را برای خانمم گرفته ام که بفهمد از ما ریش درازتر هم در عام هست!!!

ورد ره بر بحثِ ریش را پایان می دهد. فکری شده ام که وقتی یک تشابه ظاهری - و دور از چشم عبدالحسینی بی اهمیت- مثلِ ریشِ بلند می تواند به این قاعده آدم ها را صمیمی کند، چرا ما از این همه اشتراک استفاده نمی کنیم؟

این قسمت از صفحه 145 این کتاب انتخاب شد. چقدر خوب میشد هر کدام از ما که کتابی یا مطلبی را می خواندیم به صورت خلاصه و یا نکات برجسته اش را مطرح می کردیم تا اشتیاق دیگران را در زمینه مطالعه بالا ببریم. پیگیری کنید ان شاالله ادامه دارد...

 

همچنین ببینید: سایت حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری

کتاب "داستان سیستان" - 10 روز با رهبر - قسمت دوم

کتاب "داستان سیستان" - 10 روز با رهبر - قسمت اول

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">