علت نوشیدن جام زهر
25 تیر سالروز جلسهای است که مسئولان کشور برای پایان جنگ، تصمیم به پذیرش قطعنامه (جام زهر) گرفتند.
«قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که
25 تیر سالروز جلسهای است که مسئولان کشور برای پایان جنگ، تصمیم به پذیرش قطعنامه (جام زهر) گرفتند.
«قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که
جوانها جدیدالعهد هستند به ملکوت عالم، و نفوسشان پاکتر است و هر چه بالاتر بروند اگر چنانچه مجاهده نکنند و تحت تربیت واقع نشوند، هر قدمى که به بالا بردارند و هر مقدارى که از سنشان بگذرد، بعیدتر مى شوند از ملکوت اعلى و اذهانشان کدورتش بیشتر مى شود، و لهذا تربیت ها باید از اول باشد
(امام خمینی) در کارهای منزل کمک می کردند و به ما نیز می گفتند: کمک از بهشت آمده است. در جمع که نشسته بودیم می دیدیم آشپزخانه می روند. می پرسیدیم چرا؟
می گفتند: می خواهم آب بخورم.
می گفتیم: خوب به ما بگویید.
می گفتند: مگر خودم نمی توانم این کار را انجام دهم؟ بعد با خنده
امام خمینی مسیر ملّت ایران را تغییر داد، ریل را عوض کرد؛ ما را بهسمت هدفهای بزرگ حرکت داد. این هدفها که انقلاب و امام انقلاب، ما را بهسمت این هدفها حرکت دادند و جامعهی ایرانی را به این سمت رهنمون شدند، فوقالعاده حائز اهمّیّت است. این هدفها خلاصه می شود در حاکمیّت دین خدا. حاکمیّت دین خدا بهمعنی عدالت اجتماعیِ بهمعنای واقعی است، بهمعنای ریشهکنی فقر است، بهمعنای ریشهکنی جهل است، به معنای ریشهکنی استضعاف است؛ حاکمیّت دین خدا بهمعنای برقراری منظومهی ارزشهای اسلامی است، [بهمعنای] ریشهکنی آسیبهای اجتماعی است، [بهمعنای] تأمین سلامت جسمی و سلامت اخلاقی و معنوی و پیشرفت علمی کشور است، [بهمعنای] تأمین عزّت ملّی و هویّت ملّی ایرانی و تأمین اقتدار بینالمللی است، [بهمعنای] فعّال کردن ظرفیّتهایی است که خداوند در این سرزمین قرار داده است؛ اینها همه در حاکمیّت دین خدا مندرج است و امام ما را به این سمت حرکت داد؛ درست نقطهی مقابل آن راهی که در رژیم طاغوت ما را به آن سمت می کشاندند و می بردند.
شهید مطهری می فرمودند:
« من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد. وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند چه دیدی؟ گفتم چهار تا «آمَنَ» دیدم:
1- آمَنَ بِهَدَفِه به هدفش ایمان دارد. دنیا اگر جمع بشود نمی تواند او را از هدفش منصرف کند.
2- آمَنَ بِسَبیلِه به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد. امکان ندارد بتوان او را از این راه منصرف کرد. شبیه همان ایمانی که پیغمبر به هدفش و به راهش داشت.
انسان می تواند نقایص خود را مبدل به کمالات، و رذایل خویش را تبدیل به خصایص حمیده، و سیئات خود را مبدل به حسنات نماید. و این که معروف است: «فلان خلق زشت یا فلان صفت رذیله از ذاتیات است و قابل تغییر نیست»، اصلی ندارد و حرفی بی اساس و ناشی از قِلّت تدبر است.
در وقت خروج از بدن با هر ملکه اى از دنیا رفت با آن ملکه صورت آخرتى مى گیرد، و چشم ملکوتى برزخى او را مى بیند؛ و خود او هم وقت گشودن چشم برزخى خود را به هر صورتى هست مى بیند، اگر چشم داشته باشد. لازم نیست کسى که در این دنیا به صورتى هست آنجا هم به همان صورت باشد. خداى تعالى مى فرماید [به ] نقل از بعضى که در وقت حشر مى گویند: «خدایا چرا مرا کور محشور کردى با آنکه در دنیا چشم داشتم؟» جواب مى فرماید: «چون تو آیات ما را فراموش کردى امروز فراموش شدى»1. اى بیچاره تو چشم مُلکى ظاهربین داشتى، ولى باطن و ملکوتت کور بود. کورى خودت را حالا ادراک کردى، و الا از اوّل کور بودى؛ چشم بصیرت باطنى که آیات خدا را به آن مى بینند نداشتى. اى بیچاره، تو قامت مستقیم و صورت خوش ترکیب مُلکى دارى، میزان ملکوت و باطن، غیر از این است؛ باید استقامت باطنى پیدا کنى تا مستقیم القامة در قیامت باشى. باید روحت روح انسانى باشد تا صورت عالم برزخ و آخرتت صورت انسان باشد. تو گمان مى کنى که عالم غیب و باطن، که عالَم کشف سرایر و ظهور ملکات است، مثل عالم ظاهر و دنیاست که اختلاط و اشتباه در کار باشد؟
این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتی از امام (رضواناللهعلیه) پرسیدم در این دعاهای مأثوری که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان میآید و دوست دارید. فرمودند: دعای کمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است؛ دعای کمیل که میدانید اصلاً ورود اصلیاش مال شب نیمهی شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه: «و ان ادخلتنی النّار اعملت اهلها انّی احبّک»؛ جهنم هم که من را ببری، فریاد میکشم تو را دوست دارم. و در دعای کمیل: «لان ترکتنی ناطقا لاضجّن الیک بین اهلها ضجیج الاملین و لاصرخنّ الیک صراخ المستصرخین و لابکینّ بکاء الفاقدین»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهی و نطق را از من نگیری، فریاد میکشم؛ فریادِ امیدواران، فریادِ دلدادگان و فریادِ دلباختگان را.
چون حکومت اسلام حکومت قانون است، قانون شناسان، و از آن بالاتر دین شناسان، یعنى فقها، باید متصدى آن باشند. ایشان هستند که بر تمام امور اجرایى و ادارى و برنامه ریزى کشور مراقبت دارند. فقها در اجراى احکام الهى امین هستند. در اخذ مالیات، حفظ مرزها، اجراى حدود امینند. نباید بگذارند قوانین اسلام معطل بماند، یا در اجراى آن کم و زیاد شود. اگر فقیه بخواهد شخص زانى را حد بزند، با همان ترتیب خاص که معین شده باید بیاورد در میان مردم و صد تازیانه بزند. حق ندارد یک تازیانه اضافه بزند، یا ناسزا بگوید، یک سیلى بزند، یا یک روز او را حبس کند. همچنین اگر به اخذ مالیات پرداخت، باید روى موازین اسلام، یعنى بر وفق قانون اسلام عمل کند. حق ندارد یک شاهى اضافه بگیرد. نباید بگذارد در بیت المال هرج و مرج واقع شود، و یک شاهى ضایع گردد. اگر فقیهى بر خلاف موازین اسلام کارى انجام داد نعوذ باللَّه فسقى مرتکب شد، خود به خود از حکومت منعزل است، زیرا از امانتدارى ساقط شده است.
حاکم در حقیقت قانون است. همه در امان قانونند، در پناه قانون اسلامند. مردم و مسلمانان در دایره مقررات شرعى آزادند، یعنى بعد از آنکه طبق مقررات شرعى عمل کردند، کسى حق ندارد بگوید اینجا بنشین یا آنجا برو.
ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب
عمری گذشت در غم هجران روی دوست
مُرغم درون آتش و ماهـــی بــــــرون آب
حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی
پیری رسید غرق بطالت پس از شباب
امام صادق دستور مى دهند که ملت اسلام در امور خود نباید به سلاطین و حکام جور و قضاتى که از عمال آنها هستند رجوع کنند؛ هر چند حق ثابت داشته باشند و بخواهند براى احقاق و گرفتن آن اقدام کنند. مسلمان اگر پسر او را کشته اند یا خانه اش را غارت کرده اند، باز حق ندارد به حکام جور براى دادرسى مراجعه کند. همچنین، اگر طلبکار است و شاهد زنده در دست دارد، نمى تواند به قضات سرسپرده و عمال ظلمه مراجعه نماید. هرگاه در چنین مواردى به آنها رجوع کرد، به «طاغوت»؛ یعنى قدرتهاى ناروا روى آورده است. و در صورتى که به وسیله این قدرتها و دستگاههاى ناروا به حقوق مسلم خویش نایل آمد، فإنما یأخذه سُحْتاً و إن کان حقا ثابتاً له؛ به حرام دست پیدا کرده، و حق ندارد در آن تصرف کند. حتى بعضى از فقها در «عین شخصى» گفته اند که مثلًا اگر عباى شما را بردند و شما به وسیله حکام جور پس گرفتید، نمى توانید در آن تصرف کنید. ما اگر به این حکم قائل نباشیم، دیگر در کلیات، یعنى در «عین کلى» شک نداریم. مثلًا در اینکه اگر کسى طلبکار بود و براى گرفتن حق خود به مرجع و مقامى غیر از آنکه خدا قرار داده مراجعه و طلب خود را به وسیله او وصول کرد، تصرف در آن جایز نیست. و موازین شرع همین را اقتضا مى کند.
امام خمینی (ره) درباره ی اختیارات حکومتی معصومان (ع) می فرماید:
«این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت رسول اکرم (ص) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر (ع) از همه بیشتر است لکن زیادی فضایل معنوی اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات الله علیهم در تدارک و بسیج سپاه داشتند، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است؛ منتهی شخص معینی نیست روی عنوان «عالم عادل» است.
در اعیادی که اسلام به ما عنایت فرموده است، در همۀ آن اعیاد آنچه که انسان ملاحظه میکند همهاش مسئلۀ ذکر و دعاست، نماز است، روزه است، ذکر است، دعاست. و در این عید هم که ملی است و اسلامی نیست لکن اسلام هم مخالفتی با آن ندارد باز میبینیم که در روایتی که وارد شده، از آداب امروز روزه گرفتن است؛ از آداب امروز دعا کردن است؛ نماز خواندن است؛ و این به ما میفهماند اگر ملتی بخواهد به راه راست برود و بخواهد استقلال خودش را، آزادی خودش را بخواهد حفظ کند باید در عیدش و غیر عیدش تذکر داشته باشد؛ ذکر خدا بکند، یاد خدا باشد، برای خدا باشد. حتی در عیدش دستور روزه است، دستور استحبابی، روزهای که باید انسان منقطع بشود از شهوات خودش و متوجه به خدای تبارک و تعالی شود.
بحث بر سر این است که اگر دیر بجنبیم اسلام امریکایى از جلسات سیاسیون ظاهرالصلاح وابسته به امریکا و نیز از همین حوزه ها و دانشگاه ها چنان زیبا براى جهان پابرهنگان تشنه عدالت ترسیم مى گردد که همگى محکوم به فنا هستیم. امروز روز اتحاد است، روز خروش علیه
«مسجد مرکز تبلیغ است، در صدر اسلام از همین مسجدها جیش ها، ارتش ها راه می افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسی ـ اسلامی بوده، هر وقت یک گرفتاری را طرح می کردند صدا می کردند: «الصلوه مع الجماعه» اجتماع می کردند، این گرفتاری را طرح می کردند، صحبت ها را می کردند، مسجد مرکز اجتماع سیاسی است. اجتماعات خود را هرچه بیشتر در مساجد و محافل و فضاهای باز عمومی برپا نمایید.»
صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۶ و ۱۷.
آزادیِ تنها سعادت ملت نیست؛ استقلالِ تنها سعادت ملت نیست، مادیتِ تنها سعادت ملت نیست، اینها در پناه معنویات سعادتند، معنویات مهم است. بکوشید تا معنویات تحصیل کنید، علمِ تنها فایده ندارد، علم با معنویات علم است، ادبِ تنها فایده ندارد، ادب با معنویات. معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه می کند و کوشش کنید در تحصیل معنویات، در خلال علم که تحصیل می کنید معنویات را تحصیل کنید، دانشگاه ها معنویت پیدا بکنند، مدارس معنویت پیدا بکنند، مکتب ها معنویت پیدا بکنند تا ان شاالله سعادتمند بشوند. خداوند همه شما را سعادتمند کند.
برگرفته از کتاب تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی - ص 28
بیانات امام خمینی در جمع پاسداران - 08/03/1358 - صحیفه نور - ج 7- ص 17
گروه اجتماعی- رجانیوز: دربارۀ اصل و اساس دین، یک شبهه یا سؤال مشهور، حدود یک قرن است که ذهنها را آزار میدهد و آن سؤال این است که «اگر دین ما بر حقّ است، چرا جامعۀ اسلامی باید عقبماندهتر از جوامع غیراسلامی باشد؟ در این ۳۵ سال چه اتفاقی افتاده که به نهایت آبادی و آزادیای که میتوانیم برسیم، نرسیدهایم؟ سیاستمدارانی که در این ۳۵ سال در این جامعه، نقش ایفا کردهاند، باید پاسخ دهند! قدرت اسلام بسیار بیشتر از این است که امروز مردم ما دارای این مشکلات باشند. چه کسانی مانع شدهاند جامعه خوب اداره شود؟
چرا ما به اوج آزادی و آبادی نرسیدهایم؟ چون انقلاب ما ۳۵ سال است که از داخل مهار میشود. این وِلوله باید در میان جوانان ما بیفتد که «آیا ما نمیتوانستیم در جنگ پیروز شویم؟» آیا ما آن زمان از ملت هم اکنونِ عراق و شام و لبنان و غزه و یمن، ضعیفتر بودیم؟! یا اینکه کسانی بودند که حرف امام را گوش نمیکردند؟ آنها چه کسانی بودند؟ آنها همین کسانی بودند که فتنۀ ۸۸ را راه انداختند و دوست داشتند جریانهای تکفیری و تروریستی که در سوریه و عراق راه افتاده است، همینها را در ایران راه بیندازند.
امام! شما فرمودید درآینده راز جام زهر روشن خواهد شد. امام! ما فهمیدیم شما چرا جام زهر نوشیدید! چون بعضاً کسانی با شما کار میکردند که فتنۀ ۸۸ را راه انداختند و هیچ منطقی را قبول نمیکردند. چون کسانی که این جام زهر را به شما دادند، در طول این چند سال حمایت خود را از تروریستهای داعشی و همراهی و هممرامی خود را با آنان نشان دادهاند. وقتی چنین کسانی شما را محاصره کرده باشند، طبیعی است که مجبور هستید جام زهر بنوشید.
من امیدوارم که شما آقایان اساتید دانشگاه، علماى حوزه ها، این روابطتان را حفظ بکنید. یکى از خیانت هایى که به این کشور شد، جدا کردن فیضیه به اصطلاح با دانشگاه بود. اساتید از ملاها مى ترسیدند. مى گفتند اینها هیچ اند. اینها تهى مغزند. اینها هیچى نمى دانند. حوزه هاى ما هم از دانشگاهی ها مى ترسیدند. مى گفتند آنها بى دین اند همه شان. تفاهم وقتى بشود، من گمان مى کنم امروز این جور نیست دیگر مسأله. وقتى که پاى علما در دانشگاه باز شد و پاى اساتید دانشگاه در حوزه ها باز شد، آن وقت مى فهمند که چه جنایتى وارد شده است بر این کشور. وقتى که اساتید دانشگاه تشریف بردند به قم و با آقایانى که مشغول هستند به این کارها تماس گرفتند و با هم نشستند و مسائل را طرح کردند، آن وقت مى فهمند که این قدر فریاد که زده مى شود که اسلام یک فرهنگ غنى اى است در همه چیز. این اسباب این نمى شد که آن وقت در دیوارهاى دانشگاه نوشته بشود که اسلام یک ... یا به تعبیر این طور هم نباشد، نظیر این را. این براى این است که، تفاهم در کار نبوده است. از اول این طورى مى خواستند درست بکنند دانشگاه را، و اطفال ما را از اول مى خواستند به یک فرمى اینها را بار بیاورند که دشمن بشوند با اسلام، و با هر چه که مربوط به اسلام است. اسم آخوند را توى دانشگاه نمى شد ببرى. اسم دانشگاهى هم در محیط فیضیه نمى شد ببرى.